مادر شوهر61 فیلم

اون موقع مادرشوهرم دعوت کرده بود... ریوکا آئویاما

همسرم باردار است و به زودی زایمان خواهد کرد.زوج ما با مادرشوهرم که با ما زندگی می کند به بیمارستان رفتند.اما هنوز اثری از تولد نبود و من و مادرشوهرم به خانه برگشتیم.موقع شام، مادرشوهرم گفت هنوز مشکلی نیست و با هم مشروب خوردیم.وقتی گفتم به نظر می رسد دارم کار اشتباهی انجام می دهم، مادرشوهرم سعی کرد کار اشتباه تری انجام دهد و مرا بوسید.بوسه مادرشوهرم تحریک کننده و تحریک کننده بود و من با همسرم اشتباه گرفته بودم و بلافاصله نعوظ گرفتم.بعد مادرشوهرم با خوشحالی خروسم را مکید و آرام آرام مکید.مادرشوهرم که دوباره آن را می مکد که غیر قابل تحمل از کار اخراج شده است.بعد همسرم به من زنگ زد.با عجله بیرون رفتم، اما مادرشوهرم با خوشحالی صورتش را در فاق من فرو کرد و شروع به لیسیدن من کرد...

من شدم اسباب بازی یک مادر وسوسه زشت یک مادرشوهر زیبا!ساتومی سوزوکی

یک مادرشوهر زیبا با سبکی برجسته، ناامید شده بود، زیرا نمی توانست با شوهر پرمشغله خود زندگی کند.میل جنسی قوی با نگاه کردن به بادمجانی که سیاه می‌درخشد تحریک می‌شود و به شدت به خودارضایی می‌پردازد، اما این میل ارضا نمی‌شود و پسری که به خانه می‌آید خود را در معرض پسرش قرار می‌دهد و او را به طرز مرموزی دعوت می‌کند.با دانستن اینکه جی ○ پسرم بزرگ است، چشمانم را براق و شیطنت کردم و وقتی دیوانه دکاشین بلند شده بودم، پسرم را فراری دادم و با پسرم بازی کردم.یاران یک مادرشوهر زیبا که دیوانه لذت با یک خروس بزرگ در دهان است!

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... رین اوکای

خانواده من با همسرم و مادر همسرم زندگی می کنند.من هر روز با مادرشوهر چاق و چاقم مشکل داشتم.یک روز مادر شوهرم لباس زیر را در حمام دید.وقتی لباس زیر را با تکان کمی بو می کشم، بوی مادرشوهرم می آید.غرق در دست گرفتن فاقم بودم...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... هانا هارونا

بعد از مدت ها برای اولین بار از همسرم دعوت کردم که بازیگری کند، اما نپذیرفتم.در آن زمان مادرشوهرم به دیدن ما آمد.مادرشوهرم مثل همیشه زیبا بود و من به سینه های بزرگش خیره شده بودم.اون شب تو حموم لباس زیر مادرشوهرم توی چشمم فرو رفت و وقتی با کمی هیجان بوی لباس زیر رو حس کردم دیوونه فاقم شدم.بعد مادرشوهرم اومد و آروم دستی به فاقم زد و گفت تو راهه و صورتشو تو فاقم فرو کرد که فقط برای امروز محرم بود و آروم شروع کرد به مکیدن...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... کائوری میزوساوا

کائوری پس از مدتی برای اولین بار به آپارتمان این زوج دختر آمد.ظاهر شاد حالم را خوب کرد و دخترم نزدیک بود چهره نوه ام را ببیند... در همین لحظه لبخند دخترم محو شد و تنها به اتاق خواب رفت.به کائوری که ناراحت است، داماد به او گفت که حتی اگر او را دعوت کرده باشد، هیچ گونه فعالیت جنسی وجود ندارد و او در وهله اول از خود این عمل متنفر است.من می خواهم این کار را انجام دهم، اما داماد که می گوید ... فقیر بود.کائوری ایستاده بود و نمی توانست چیزی بگوید.یک روز که در حموم را باز کردم، دامادم با لباس زیر کائوری که در دستش بود، فاقش را بست.کائوری که فکر می‌کرد دامادش به خاطر دخترش عذاب می‌کشد، بدون اینکه به دخترش بگوید به آرامی دستش را دراز کرد.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... سایاکو سانادا

بعد از مدتی برای اولین بار به خانه پدر و مادر همسرم برگشتم.پدر و مادر شوهرم با خوشحالی از من استقبال کردند.داشتم چای میخوردم حرف میزدم ولی پدرشوهرم به همسرم گفت تو هنوز بچه داری؟هوا کاملاً از سؤال تغییر کرد.همسرم صندلی خود را تنها گذاشت.بنابراین اعتراف کردم که با همسرم بی‌جنس هستم، و هوایی وجود داشت که نمی‌توانستم در مورد آن چیزی بگویم.نیمه های شب که از خواب بیدار شدم و سعی کردم به حمام بروم، صدایی از اتاق پدر و مادر شوهرم شنیدم.وقتی نگاهش کردم، مادرشوهرم سعی می کرد چیز پدرشوهرم را لیس بزند و با خوشحالی واردش کند، اما پدرشوهرم شکست و مادرشوهرم کمی تنها به نظر می رسید.وقتی در توالت تنها بودم، مادرشوهرم ظاهر شد و دیده شد.من عجله داشتم، اما مادرشوهرم با مهربانی وسایلم را مالید و به من سرحال شد زیرا دخترم این کار را نکرد.شب بعد پدرشوهرم و همسرم بیرون رفتند و مادرشوهرم هم زود به رختخواب رفت.از فرصت استفاده کردم به سمت اتاق مادرشوهرم رفتم و شروع کردم به بازی کردن با بدن خوابیده اش...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... نوریکو یادا

من با ماسو در خانه پدر و مادر همسرم زندگی می کنم.با اینکه از همسرم که اجازه نمی دهد ناراضی هستم اما به لطف مادرشوهر مهربانم توانستم تمام تلاشم را انجام دهم.مادرشوهرم نوریکو سان زنی چاق و زیباست و من با چشمانم او را تعقیب می کردم.وقتی پدرشوهرم به شوخی به من گفت که با او درگیر نشو، من بیشتر از همیشه تعجب کردم زیرا فکر می کردم گرفتار شده ام، اما خندیدم و آن را پنهان کردم.شب مادرشوهرم میره دستشویی.مخفیانه به حمام رفتم تا به حمام مادرشوهرم نگاه کنم.سپس مادرشوهرم بدن خودش را به دست گرفت و طوری خودارضایی کرد که انگار می خواهد آن را به من نشان دهد.دیگر طاقت نیاوردم و در را باز کردم و مادرشوهرم را بغل کردم.همه چیز رو به مادرشوهرم دیدم که مقاومت کرد و وقتی گفتم طاقت ندارم گفتم فقط این دفعه بود با دست و دهنم این کارو کردم.فردای آن روز که همه بیرون بودند و مادرشوهرم تنها بود، به خانه آمدم.مادرشوهر متعجب را از بالای لباس نوازش کنید.وقتی برای نادیده گرفتن مادرشوهر مقاومم لباس هایم را درآوردم و فاقم را لمس کردم، لباس زیرم کثیف بود از آب عشق.چوب گوشتی را داخل مادرشوهرم فرو کردم که با وجود اینکه دوست نداشت، واکنش حساسی نشان داد.پیستون ساختم تا لذت ببرم که مادرشوهرم اوج می گرفت و من هم شلیک کردم.وقتی گوشت چکه شده را در دهان مادرشوهرم گذاشتم، قطره هایم را با چهره ای کمی شاد که به نظر می رسید به دردسر افتاده بود، مکید...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... چیساتو شدا

چند نفری که تصمیم گرفتیم با مادرشوهرم زندگی کنیم.با این حال مجذوب بدن مادرشوهر چاقم شدم و توهمات شیطنت آمیزم سرازیر شد...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... شیزوکو فوجیکی

تعطیلات آخر هفته.شینتارو، مرد جوان سخت‌کوشی که با همسرش در جایی در توکیو زندگی می‌کند، تصمیم گرفت به خانه والدین همسرش برگردد زیرا توانست تعطیلات نادری را بگذراند.سه ساعت از توکیو با شینکانسن یا قطار.وقتی به خانه ای به سبک ژاپنی در شهری متوسط ​​با توسعه شهری متوسط ​​رسیدم، مادر همسرم، شیزوکو فوجیکی، با مهربانی از من استقبال کرد.سپس داماد نتوانست از برجستگی هوس انگیز بدن زنانه مادرشوهر خودداری کند.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... ریوکا آئویاما

من با پدر و مادرم زندگی می کنم.پدر و مادر شوهرم با من خوب بودند، اما همسرم کمی سرد شد.بعد از مدت ها او را به بازی دعوت کردم اما او به بازی معتاد شد و نپذیرفت.در راه رفتن به اتاق نشیمن با احساس ناامیدی، لباس زیر مادرشوهرم را در حمام دیدم.وقتی لباس زیر را با تکان کمی بو می کشم، بوی مادرشوهرم می آید.دیوونه شده بودم و داشتم فاقم رو کنترل میکردم.بعد مادرشوهرم آمد و من با عجله پایین تنم را پنهان کردم.بعد از سکوت، مادرشوهرم در راه بود و به آرامی فاق مرا لمس کرد.فاقی که یک لحظه پژمرده شده بود سفت شد و مادرشوهرم صورتش را در فاق من فرو کرد و آرام آرام شروع به مکیدن کرد و گفت این راز فقط برای امروز است.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... Aoi Aoyama

مادرشوهری که پس از مدت ها برای اولین بار در میان این زوج دختر ظاهر شد، امروز همچنان جادوگر بود.اخیرا شوهرم که شب ها مدت زیادی با همسرش می گذرد ناخودآگاه با لباس زیر مادرشوهرش خودارضایی می کند.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... یوریکو تاکازونو

بعد از مدت ها به خانه پدر و مادر همسرم برگشتم.وقتی حمام کردم شامپو نبود و مادرشوهرم به جای همسرم آورد و به من گفتند که پشتم را می شوی اما از شستن آن خودداری کردم.در حالی که مادرشوهرم مرا شستشو داد، به همسرم گفتم که من بی جنسی هستم.مادرشوهر گفت دخترش پشیمان است و مدتی سکوت شد...

دلیل اینکه من در این سن ازدواج کردم این بود که آن پسر را داشتم... مایکو کاشیواگی

مایکو عاشق مرد جوانی شد و با او رابطه عاشقانه برقرار کرد.با این حال، مایکو از مخالفت مادرش برای قرار گذاشتن با مرد جوان‌تر ناراحت شد، اما او با مرد مطلقه‌ای ازدواج کرد که به دلایلی با او آشنا شد.وقتی او با پسر آن مرد آشنا شد، مرد جوانتر روبروی مایکو نشسته بود و او گفت که از آشنایی با شما خوشحالم.بله، مایکو با پدرش ازدواج کرد زیرا می خواست با او زندگی کند.آرزویم برآورده شد و ما سه نفر شروع به زندگی مشترک کردیم.مایکو برای اولین بار پس از مدت ها در شبی که شوهرش به شدت مشروب می نوشید به خواب رفت.در موقعیتی که نمی توانستم صحبت کنم، بی سر و صدا بدنم را روی هم جمع کردم و عشقم را تایید کردم.چند روز از آن زمان گذشته بود، مایکو نتوانست عاشق او شود.وقتی داشتم اتاقش را تمیز می کردم، یک بالش دیدم.وقتی او را به آرامی در آغوش گرفتم، احساس کردم او را در آغوش گرفته ام.مایکو که نمی توانست تحمل کند به خودارضایی افراط کرد.با این حال، مایکو عزم خاصی در احساسات تحقق نیافته خود دارد.

دلیل اینکه من در این سن ازدواج کردم این بود که آن پسر را داشتم ... میری فوجیزاکی

میری یک فرزند مطلقه دارد.او عاشق مرد جوانی شد که از بازدیدکنندگان دائمی دفتر میری بود و با او رابطه عاشقانه برقرار کرد.با این حال، میری از مخالفت پسرش برای قرار گذاشتن با مرد جوان تر ناراحت شد، اما او با مرد مطلقه ای ازدواج کرد که به دلایلی با او آشنا شد.در زمان ملاقات با پسر آن مرد، آن مرد کوچکتر روبروی میری نشسته بود که گفت از آشنایی با شما خوشحالم.بله، میرعی که می خواست هر طور شده با جوانتر زندگی کند، با پدرش ازدواج کرد.آرزو برآورده شد و ما چهار نفر شروع به زندگی مشترک کردیم.میرعی که برای اولین بار بعد از مدت ها در شبی که شوهرش به خواب رفته بود در آغوش او بود.در موقعیتی که نمی توانستم صحبت کنم، بی سر و صدا بدنم را روی هم جمع کردم و عشقم را تایید کردم.چند روز از آن روز گذشته بود و میری نتوانست عاشق او شود.میری نمی توانست تحمل کند که با همدیگر دست نزنند.در آن زمان، شوهر و پسرم گفتند که دو مرد برای ترویج دوستی بین والدین و فرزندان، مشروب می‌روند.میری نسبت به آن دو که چیزی در مورد او نمی‌دانستند احساس گناه می‌کرد، اما تصور اینکه او در آغوش او بود، پایین تنه‌اش را داغ کرد و لکه‌های شرم‌آور لباس زیرش را لکه‌دار کرد.

من برای اولین بار دوست دختر داشتم، بنابراین تصمیم گرفتم با مادرشوهرم شوری یاماگوچی تمرین سکس و سکس واژینال انجام دهم.

من برای اولین بار او را گرفتم ...با این حال، من به عنوان یک باکره که هیچ تجربه ای در مورد زنان ندارم، نمی دانم برای خوشحال کردن یک دختر چه کار کنم...در چنین مواقعی تنها کسی که می توانید با او صحبت کنید مادر شوهرتان است.سپس یک پیشنهاد تکان دهنده، "می خواهی باکرگی ام را دور بریزم؟"ارتباط خونی نداره ولی با مادرشوهرم...به خاطر او، بر انزال زودرس غلبه کردم و تمرین کردم که او را تقدیر کنم.اما بعد از تمرین جنسی متوجه شدم ...مادرشوهر، من... بدون مادرشوهرم نمی توانم هیجان زده (نعوظ) شوم!

امروز تو را در ناکا بیرون می گذارم تا باردار شوی... شوری یاماگوچی

مادری به نام شوری که پس از مرگ همسرش دخترش را به تنهایی بزرگ کرد.دخترم که با شکوه بزرگ شد ازدواج کرد اما با جوری زندگی کرد.اتفاقی که یک روز افتاد که من یک زندگی معمولی اما شاد داشتم.وقتی به زندگی شبانه دخترم و شوهرش نگاه می کنم، شوکه می شوم.داماد که شخصیتی لطیف و جدی دارد دخترش را با کمری خشن مثل جانور وحشی ماهی مرکب درست می کرد.با دیدن آن ظاهر [خاطرات تیراندازی با یاریمان با اعتیاد به سکس] زنده شد و میل جنسی غیرقابل کنترل شده است….

مادر جایگزین دوباره چیساتو شدا

چند سال پس از اینکه چیساتو دخترش را به عنوان یک جانشین به دنیا آورد.رابطه او با دامادش به طور طبیعی پایان یافت و او دوباره به زندگی مجردی خود بازگشت.در آن لحظه زوج خواهر و دختر با چهره ای غمگین در مقابل چیساتو ظاهر شدند.و من به چیساتو گفتم که می‌خواهم او هم مثل خواهرش جانشین من باشد.چشمان چیساتو به شدت سیاه بود، اما چاره ای جز تکان دادن سرش به صورت عمودی نداشت، زیرا نمی خواست چهره غمگین موماتسو را ببیند.پس از آن، دختر پریود مادرش چیساتو را پرسید و تاریخ لانه گزینی احتمالی را بررسی کرد.سه نفر در اتاق خواب با نگاهی پرتنش.در حالی که دخترم در حال تماشا است، عمل چیساتو و خواهر شوهرم شروع می شود.چیساتو فکر کرد که نباید آن را احساس کند، اما دوباره با مرد جوان بی حس شد.هنگام دریافت اسپرم داماد در داخل، احساس کردم میل جنسی در خودم می جوشد.با خیال راحت کاشته شد و خواهرم و شوهرش بچه سالمی دارند.چیساتو به او خیره می شود، اما نگاهش به خواهر شوهرش است...

مادرشوهر محبوب من که من را به تنهایی بزرگ کرد توسط بدترین دوست بدجنس شد... کانا میتو

من عاشق مادرم، کانا سان هستم.دلیلش این است که کانا سان مادر واقعی او نیست، بلکه شریک ازدواج مجدد پدرش و زنی است که او آرزویش را دارد.بعد از فوت پدرم مرا که از نظر خونی فامیل نیستم تا دانشگاه بزرگ کرد.می خواستم جبران کنم کانا سان، اما در عین حال بیشتر از مادرم احساس می کردم.با این حال، افکار او توسط بهترین دوستش کنجی شکسته می شود.در حالی که از رابطه من با کانا حمایت می کرد، کنجی که به آن رابطه حسادت می کرد، به سرعت به کانا نزدیک شد.

بعد از جشن فارغ التحصیلی ... هدیه ای از طرف مادرشوهرم به شما در بزرگسالی.زن بالغ زیبای انحصاری مدونا شروع را با جذابیت جنسی درخشان جشن می گیرد.ریریکو کینوشیتا

تومویوکی که خانه والدینش را ترک کرد و دوران تحصیلی خود را به تنهایی در یک خوابگاه گذراند.سه سال در یک چشم به هم زدن گذشت و بالاخره جشن فارغ التحصیلی فرا رسید.وقتی با دوستم آخرین مسیر مدرسه را می رفتیم، ناگهان زنی ظاهر شد.لبخندی زیبا مملو از مهربانی... این مادرشوهرش ریریکو بود که مخفیانه آمده بود تا رفتن تومویوکی را جشن بگیرد.سپس تومویوکی ریریکو را که بیش از حد مشروب نوشیده بود به محل اقامت خود می برد و می گوید: "امروز یک جشن است." ------------------------------------------------ -------------------- ورود و یک ویدیوی محدود ویژه به مشتریانی که کار مورد نظر را خریداری کرده اند ارائه می شود! [نمای کلی کمپین حاضر] اگر در طول دوره کاری با علامت [زن بالغ / زن متاهل 3% تخفیف شماره XX] خریداری کنید، با توجه به تعداد خریدها، یک ویدیوی جایزه دریافت خواهید کرد.ورود به کمپین برای دریافت فیلم جایزه الزامی است.لطفاً صفحه ویژه را برای جزئیات کمپین مانند امتیاز خرید و ثبت نام بررسی کنید. [یادداشت] ・ برای دریافت هدیه باید در دوره فروش وارد صفحه ویژه شوید.・در طول دوره فروش، محصولات هدف هر XX جایگزین خواهند شد.・ ویدیوهای ماهانه برای کمپین واجد شرایط نیستند. ------------------------------------------------ --------------------

بعد از جشن فارغ التحصیلی ... هدیه مادرشوهرت به تو که بالغ شدی.زن بالغ زیبای انحصاری مدونا خروج خود را با جذابیت جنسی براق جشن می گیرد.مایکو آیاسه

یوجی در حالی که زندگی مدرسه ای دارد در یک خوابگاه دانشجویی زندگی می کند.سه سال در یک چشم به هم زدن گذشت و جشن فارغ التحصیلی در راه است...در راه بازگشت به خانه از جشن فارغ التحصیلی که خانواده ام دور بودند، کمی احساس تنهایی می کردم، اما مادرشوهرم، مایکو، با لبخند آمد.او برای جشن گرفتن با مادرشوهرش که چیزی فراتر از یک احساس خانوادگی دارد هیجان زده است.مایکو به آرامی او را در بر می گیرد و می گوید: "این هدیه ای است برای تو که بزرگ شده ای" و یوجی قدمی به سوی بزرگسالی برمی دارد.

بعد از جشن فارغ التحصیلی ... هدیه مادرشوهرت به تو که بالغ شدی.کانا میتو

یوجی وارد یک مدرسه خصوصی دور از خانه والدینش شد و در یک خوابگاه زندگی می کرد.سه سال گذشت و جشن فارغ التحصیلی نزدیک است.پدرم و شریک ازدواج مجددم کانا در خانه پدر و مادرم زندگی می کردند، اما من فقط وقتی به خانه رسیدم آنها را ملاقات کردم.بنابراین برای یوجی، کانا بیشتر یک زن رویایی بود تا یک مادر.کانا به جشن فارغ التحصیلی آمد! ?یوجی را صدا زدم که بدون اینکه چیزی بداند به خانه آمده بود.سپس کانا به یوجی که نمی‌توانست شادی خود را پنهان کند، بوی ملایمی داد و گفت: "بیا فقط با ما دو نفر جشن بگیریم. ' با یک لبخند…

بعد از جشن فارغ التحصیلی ... هدیه مادرشوهرت به تو که بالغ شدی.یومی کازاما

سه سال پس از ترک خانه، زندگی طولانی دانشجویی او در یک چشم به هم زدن به پایان رسید.یه کوچولو تنها راه خونه بدون پدر و مادر، چیزی که از اون طرف با لبخند اومد... چه مادرشوهری، یومی.یو نمی توانست خوشحالی خود را از دیدار مادرشوهرش که پنهانی از زن بودن خود آگاه بود پنهان کند. یومی در حالی که در مورد جشن فارغ التحصیلی اش هیجان زده است، با مراقبت از او به مسافرخانه می رسد.سپس برای جشن رفتنش از مادرشوهرش هدیه می گیرد و دوباره بالغ می شود. ------------------------------------------------ -------------------- [زن بالغ/زن متاهل 3% تخفیف قسمت 2] به پایان رسید.برای مشتریانی که شرایط دریافت ویدیوی جایزه را دارند، ویدیوی جایزه به صورت خودکار به محصول خریداری شده (ویدئو) در حدود 30 دسامبر (دوشنبه) اضافه می شود.تاریخ و زمان اضافه ممکن است تغییر کند و در زمان اضافه شدن تماس فردی برقرار نخواهد شد. * برای جزئیاتی مانند اطلاعات امتیاز اینجا را کلیک کنید ----------------------------------------- ----------------------------

دعوت مادرشوهر همیشه، خواستن خروس بزرگ داماد مینامی یاسو

مینامی در کنار همسر و دختر مورد علاقه اش با خوشی زندگی می کند، اما شب به شب خودارضایی به یک عادت تبدیل شده است.و در مورد داماد من تسویوشی که روزهایش را با نگاه کردن به او و دلداری دادن به او می گذراند، همین طور است.مینامی که مجذوب پورت دکاچی ○ خود شده است، هر بار او را اذیت و وسوسه می کند.داماد نمی تواند در برابر دعوت چنین مادرشوهری مقاومت کند و آن دو روز و شب لذت ها را می بلعند.

دعوت غیرقابل تحمل یک مادرشوهر برای همیشه خواستن دیک بزرگ دامادش آنکو کوماتسو

مادری که با دخترش و شوهرش که با هم زندگی کرده اند، اوقات خوشی را می گذراند تا برای خانه خودشان پول پس انداز کنند.با این حال، همسرش که از او بزرگتر است، کاهش میل جنسی دارد و او همچنان روزهای تنهایی را برای آرامش می گذراند.در آن زمان، کیو که مخفیانه به خودارضایی نگاه می کرد، مجذوب دامادش، کویچی شد که یک پورت دکاچی ○ کمیاب داشت.کویچی که نتوانست در برابر حماقت مادرشوهر خود مقاومت کند، که بارها به اوج رسیده بود، نمی توانست بدون او زندگی کند.

دعوت مادرشوهر همیشه، خواستار خروس بزرگ داماد مایکو آیاسه

مادرم، مایکو، با دختر و شوهرش که نگران تنها زندگی کردن بودند زندگی می کند.ظاهراً رابطه خوب بود و مشکلی نداشت، اما من ناامید بودم و شب به شب به خودارضایی می پرداختم.سپس داماد او، هیکارو، پنهانی به حماقت او نگاه می کند.مایکو که می‌دانست او خروس بزرگی است، نمی‌توانست شهوت سرشارش را سرکوب کند و هر بار با فحاشی او را اغوا می‌کرد.داماد که خروس بزرگ را به حماقت های مکرر مادرشوهر باد می کند، بالاخره طاقت نمی آورد.

یومی کازاما، دعوت غیر قابل تحمل مادرشوهر برای دیک بزرگ دامادش همیشه

یومی با همسر و زوج دخترش به خوبی زندگی می کند.با این حال، وقتی با شوهرم بی‌جنس شدم و داشتم به خودم آرامش می‌دادم، دامادم یوما او را به یک غذای جانبی تبدیل کرد.یومی به خاطر خروس خیلی بزرگش برایش متاسف شد. به او گفتم: «به خاطر ما دو نفر» و دکاچی پو او را همه جا اغوا کردم.تمام مدت خروس بزرگ یوما که به حماقت مادرشوهرش سپرده شده است، دیگر طاقت ندارد.کمپین بالغ / زن متاهل 4!یومی کازاما به صورت زنده ظاهر می شود!

تنها با مادرشوهرم در شب خاموشی بزرگ...یک رابطه کرمی یک شبه که با یک تصادف شروع می شود.شیراکی یوکو

من قصد داشتم بهار امسال با خانواده همسرم برای شام بیرون بروم که هوا کمی گرم شده بود.همسرم برای بردن پدرشوهرم رفت و من با مادرشوهرم یوکو تنها بودم.من همیشه مجذوب یوکو سان بودم که پرانرژی، زیبا بود و لباس جنسی بزرگسالان به تن داشت.یک آبجو خالی کردم تا تنش از بین برود، اما درست بعد از نان تست، برق در مقیاس بزرگ قطع شد.همسر و پدرشوهرم به دلیل ترافیک سنگین نمی توانستند به خانه بیایند و وقتی با یوکو که از قطعی برق می ترسید و من را رها نمی کرد تنها بودم نتوانستم جلوی هیجانم را بگیرم.

من حتی اگر دهانم پاره شده باشد نمی توانم به همسرم بگویم، باورم نمی شود که مادرشوهرم را باردار کردم. -من خودم را در یک سفر بهار گرم به مدت 1 روز و 2 شب گم کردم. - هاتسونه مینیوری

همسر و مادرشوهرم که از طرفداران پر و پا قرص بت چشمه آب گرم "سوکای اونپو" هستند، فهمیدند که ماه آینده به چشمه آب گرم نزدیک می آیند، بنابراین خانواده چهار نفره تصمیم گرفتند به یک سفر بهار آب گرم بروند. .با این حال، پدرشوهرش از او می خواهد که از فضای چشمه های آب گرم برای بچه دار شدن استفاده کند و به او دستور می دهند یک ماه قبل از سفر زندگی پرهیزکاری داشته باشد.و روز سفر همسرم که به بت ها و چشمه های آب گرم وسواس دارد اصلا اهمیتی نمی دهد.در نهایت یک شب خسته کننده را گذراندم و وقتی در مسافرخانه پرسه زدم، به طور اتفاقی شاهد حمام کردن مادرشوهرم بودم.

من حتی اگر دهانم پاره شده باشد نمی توانم به همسرم بگویم، باورم نمی شود که مادرشوهرم را باردار کردم. -من خودم را در یک سفر بهار گرم به مدت 1 روز و 2 شب گم کردم. - اومی ناتسکاوا

"تایکی کان، لطفا... می توانید یک ماه قبل از سفر خودداری کنید؟"باید یک سفر بهار آب گرم بدون خانواده می بود، اما او از آن استفاده کرد و از او خواستند با همسرش بچه دار شوند.با این حال، همسرم علاقه ای به بچه دار شدن ندارد و هر چند بار او را دعوت می کنم، امتناع می کند.در مسافرخانه پرسه می زدم و سعی می کردم هوس هایی را که در پرهیزهایم جمع شده بود را آرام کنم و اتفاقاً شاهد ظاهر اغوا کننده حمام مادر شوهرم بودم.

مادرشوهر چیزورو ایوازاکی بستری شدن در بیمارستان

همسر او، یومیکو، در بیمارستان بستری شده است و توشیو با پدرش، هاروئو زندگی تنهایی می کند.یک روز، مادر یومیکو، چیزورو، وقتی از طعم غذای فوری خسته شده است، به خانه می رود.توشیو لطف چیزورو را برای تمیز کردن اتاق به هم ریخته اش و سرو یک غذای خانگی گرم به او می پذیرد، اما...از آن روز به بعد، چیزورو هر روز از خانه توشیو دیدن می کند.مادری و بدن سرشار چیزورو برای توشیو، که در جوانی مادرش را از دست داد، بسیار محرک است.

داماد رین اوکای به دنبال تاریک‌های بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

شیر مادرشوهر خطرناک دینامیتی که داماد گرسنه مادر را دیوانه می کند! جمله "تو می توانی طوری از خودت مراقبت کنی که انگار مادر واقعی ات هستی" رابطه خطرناکی را به وجود آورد که در صورت معلوم شدن، خانواده را از بین می برد!با این حال، فرار داماد که تبدیل به یک حیوان جسمانی شده است متوقف نمی شود!Mappa SEX در اتاق نشیمن برای یک دم دستی مخفی در نزدیکی خانواده من!وقتی در وسط روز هستید، می توانید با یک ویبراتور کنترل از راه دور جوش بیاورید و وقتی خانواده در خواب هستند، می توانید لباس های زیر مزخرف بپوشید و به آنها تجاوز کنید!مادرشوهری که از همسرش بهتر است و یک کونزو که در حال حل و فصل روابط داخلی است!

داماد اری تاکیگاوا به دنبال دخترهای بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

من یک بسته از مادرشوهر بی جنس و ناامیدم، اری، دریافت کردم.وقتی با ترس بازش کردم، چیزی که داخلش بود یک لباس زیر وابسته به عشق شهوانی و یک ویبره بود.Eri بدون شک در نامه نوشته شده به عنوان مانیتور رایگان از آن استفاده می کند.با این حال، این در واقع تله ای بود که توسط هیدکی، داماد فرستاده شده بود که می خواست سینه های بزرگ اری را مال خود کند.هیدکی که در حال فیلمبرداری از موقعیت بود به بدن اری نزدیک می شود!

داماد به دنبال جوانه های بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر کیوکو ماکی است

توموهیسا به عنوان داماد با خانواده ماکی ازدواج کرد.مادرشوهر کیوکو زنی تحسین برانگیز است که نه تنها ظاهر زیبایی دارد بلکه کارهای خانه را نیز به خوبی انجام می دهد.با این حال، یک شب توموحیسا متوجه می شود که آن دو به خاطر رابطه پدرشوهرش تبدیل به یک زوج نقابدار شده اند!بدن کیوکو که هنوز در اوج زندگی است کم کم ناامید می شود و توموهیسا طوری به سینه های بزرگ کیوکو حمله می کند که انگار در حال خزیدن است!دامادی که با کودک امروزی بازی می کند که ناخواسته احساس می کند ... با بازی شرم آور و سکس واژینال شات واژینال در خانه، کودک امروز به دام زن زناکار هلندی سینه گنده ای افتاد که به دامادش... .