من مخفیانه مادرش را لعنت می کنم ... هانا هارونا
روز دیگر برای اولین بار به خانه او رفتم... از اینکه دیدم آپارتمانش کاملاً مجلل است متعجب شدم و وقتی از او در مورد آن سؤال کردم به من گفت که مادرش در طیف گسترده ای از واردات شرکت دارد. به نظر می رسد یک مدیر کاریزماتیک است که می گوید ...آن شب، مادرم با مهربانی اجازه داد یک شب بمانم، من خیلی مردد هستم که در مورد تحولات آینده صحبت کنم...