زنای با محارم81 فیلم

Mother Rape Creampie Mother Yayoi Ishibashi که برای اولین بار توسط پسرش از بین رفت

چند سال بعد از فوت پدرم، مادرم نمی خواست بیرون برود، اما بالاخره آرام شد و به خانه جدیدمان آمد.پسر با دیدن چهره بشاش مادرش آسوده شد.پسرم اتفاقی مادرش را در حال حمام می بیند.پسرم از بدن برهنه مادرش هیجان زده شد.نیمه های شب مشتاق بودم که برای اولین بار بعد از مدت ها برای همسرم که مدت ها دور بود، نقش آفرینی کنم.اما همسرم این بار هم مرا رد کرد.افزایش میل جنسی پسرم به دنبال راه حلی بود.یواشکی وارد اتاق خواب مادرم شدم، فوتون را به آرامی برگرداندم و شروع به دست زدن به فاق مادرم کردم.قسمت نامناسبی که کم کم مرطوب می شود.پسرم به موهای شاخی مادرش شلیک کرد.مادر با نگاهی لاغر مایع منی را که در شرف جدا شدن بود پاک کرد و از رفتار عجیب و غریب پسرش ناراحت شد.روز بعد همسرش بیرون می رود و پسر که با مادرش خلوت کرده مادرش را در آغوش می گیرد و شروع به نوازش شدید او می کند.اگرچه مادر امتناع می کند، اما نمی تواند بر قدرت پسرش غلبه کند و سعی می کند با دهان و دست او را آرام کند.خط آخر محافظت شد، اما مادر با اصرار پسرش زنی را که فراموش کرده بود به یاد می آورد.در نیمه های شب، مادرم که نمی تواند آرام بخوابد، شروع به دلجویی می کند.ضربان قلبی که کم کم تندتر می شود.خشن شدن خودانگشت با میل به ارضای زن.بدن رسیده ای که نمی توان بارها با ایکو سیر کرد.پسر در مقابل مادر ظاهر می شود که گویی می تواند آن را ببیند.مادری که قبلاً به یک بدن پذیرنده تبدیل شده است نمی تواند پسر خود را کاملاً رد کند و توسط یک چوب پسر سخت سوراخ می شود.شادی که واژن را پر کرده بود مادر را با لذت فرا می گیرد و فورا به اوج می رسد...

محارم خیلی خوشایند پس از دعوای مادر و کودک با یوکو کورماچی

یوکو پسرش تارو را به تنهایی بزرگ کرده است.با اینکه از صبح تا شب کار می کرد، زندگی اش اصلاً بهتر نشد.یک روز قرار است روز ورزش تارو برگزار شود، اما یوکو نمی تواند کار خود را مدیریت کند و این دو با هم درگیر می شوند.و چند روز بعد اتفاقی افتاد که منجر به آشتی دو نفر شد اما... یوکو کورماچی، یک زن بالغ بسیار محبوب، برای اولین بار در برچسب "Obasan" محدود به افراد بالای 40 سال ظاهر می شود! !

همسریابی مادر و کودک [جاده اوکو شیوبارا] هیبیکی اوتسوکی

هیبیکی، که پسرش را با یک زن بزرگ کرد، ظاهر شوهرش را در پسرش یافت که در گذشته زمانی که او در حال کار زیاد بود از او مراقبت می کرد و تنها یک بار رابطه زن و مرد داشت.سه سال از آن زمان می گذرد و حالا هیبیکی به فکر ازدواج مجدد است.در حالی که امیدوارند این سه نفر بتوانند به عنوان یک والدین و فرزند به زندگی شاد بازگردند، اما نسبت به اشتباهی که سه سال پیش مرتکب شدند احساس گناه می کنند.هیبیکی برای نظم بخشیدن به احساسات خود با پسرش به یک سفر چشمه آب گرم رفت.امتیاز رایگان برای 1,000 ین اول!

زناشویی مادر و کودک یوکو کورماچی

کیوتاکا، تنها پسر یوکو، که قرار بود در آپارتمان لوکسی که خواهرش در آن زندگی می‌کرد و خواهرش به مسافرت می‌رفت، منشی تلفنی باشد.یوکو با دیدن کیوتاکا لبخند می زند که نمی تواند خوشحالی خود را از اینکه می تواند در یک عمارت زندگی کند پنهان کند، حتی اگر از خواهرش که به شرایط یوکو اهمیتی نمی دهد تعجب می کند. "مادر، بیا حمام کنیم!"و آن دو وقت غسل را بدون «دخول مادر و فرزند در آب» بگذرانند.

وقتی به سینه های مادرم که خیس شده بود نگاه می کردم.اوماچی ناتسومی

آن صحنه در ذهن من سوخته و من را رها نمی کند.وقتی دایسوکه در حمام به مادرش ناتسومی برخورد می کند، به طور تصادفی بدن برهنه ناتسومی را می بیند و در نگاه اول مجذوب او می شود.پوستی که در لمس نرم و راحت به نظر می رسد، خطوط بدنی که منحنی های صاف را می کشند و سینه های مرطوب...وقتی بچه بودم هرگز به آن فکر نمی کردم.با این حال، اکنون که او بالغ شده است، بدن برهنه مادرش به شدت هوس انگیز است و دایسوکه دیگر نمی تواند نعوظ او را سرکوب کند.از سوی دیگر، ناتسومی نیز به عنوان مردی که نگاهی پرشور به بدن او می‌کند، نسبت به فرزندش آگاه است.

وقتی به سینه های مادرم که خیس شده بود نگاه می کردم.ریکو میزوساوا

آن صحنه در ذهن من سوخته است و نمی توانم آن را ترک کنم.هرچقدر هم که خاموشش کنم، شوری که به وجود می آید فروکش نمی کند.ساتوشی که نمی دانست چگونه با هیجانی که قبلا تجربه نکرده بود کنار بیاید، خود را در خودارضایی غوطه ور کرد.منظره ای که ساتوشی را دیوانه کرد.این بدن برهنه بی دفاع مادر ریکو است که در حال حمام کردن بود.سینه خیس بود.لحظه ای که او شاهد آن بود، چیزی در درون ساتوشی شکست و وجود ریکو از یک مادر مهربان به یک شی جنسی تغییر کرد.می خواهم دوباره سینه های مادرم را ببینم.می خواهم لمسش کنم، می خواهم نفسش کنم...ساتوشی تحت تأثیر احساسات شدید، وارد اتاق خوابی می شود که ریکو در آن خوابیده است.

پدر بیرون می رود و در عرض دو ثانیه رابطه جنسی برقرار می کند مادر و پسر Chitose Yuuki

البته من عاشق شوهرم هستم.با این حال، جنسیت شوهر جدی خیلی ملایم بود.من رابطه جنسی شدیدتری میخواهم.آنقدر پرشور است که می سوزد و نمی توانی به چیزی فکر کنی...این پسرم بود که هدف ناامیدی چیتوز قرار گرفت.هر بار که شوهرش بیرون می رود، چیتوز به طور مکرر با خروس کلفت و سخت پسرش جذب رابطه جنسی می شود.یه روزی منتظرم که شوهرم سرکار بره…

درست / رابطه جنسی غیر طبیعی یوسوجی مادر و کودک قسمت XNUMX سومیره شیراتوری

من بیست سال است که با شوهرم ازدواج کرده ام.سومیره علیرغم داشتن زندگی شاد، مدت زیادی است که به عنوان یک زن محقق نشده است.او که از زندگی جنسی خود راضی نیست، روزهای خود را صرف آرامش می کند.یک روز پسرم مرا در حال خودارضایی یافت. "اگر سروصدا کنی پدر بیدار می شود." سومیره توسط پسرش هل داده شد.سپس در حالی که از شوهرم پنهان شده بودم به خدمت پسرم رسیدم.چند روز بعد دوست پسرم برای ملاقات آمد.دوست پسرم سینه های بزرگ سومیره را می بیند و فاق او را باد می کند.به تشویق پسرم، با مادرم و یکی از دوستانم رابطه جنسی سه بعدی داشتم...

نوشتن فوری محارم معلوم شد پسر متاهل من هنوز باکره بوده است!مادری وحشت زده تصمیم می گیرد که با بدن خود رابطه جنسی را آموزش دهد! !تاکیگاوا اری

اری وقتی فهمید پسرش درست قبل از ازدواج باکره است، نمی توانست گوش هایش را باور کند. "اما شما با شخص دیگری قرار ملاقات گذاشته اید، نه؟ آیا واقعاً حتی یک بار این کار را انجام نداده اید؟" اری که نگران آینده پسرش بود تصمیم گرفت از ابتدا به پسرش آموزش عملی بدهد تا هر چه بیشتر تجربه کند. .

حتی مادرشوهرم هم می خواهد باردار شود.کوبایاکاوا ریکو

ریکو که با دختر و شوهرش زندگی می کند، ناامید شده بود.چون صدای فعالیت های دخترم و شوهرش را شنیده بودم.خوب است که رابطه دختر و شوهرش خوب است، اما برای ریکو که تنها می خوابد زهرآگین بود.ریکو که شب از خواب بیدار شده بود، شاهد فعالیت های دختر و همسرش بود و طاقت نیاورد و به خود دلداری داد.روزهایم را در حالی می گذراندم که در حال بیزاری از خود بودم، اما یک روز ریکو که شاهد نشستن دامادش در اتاق نشیمن بود، دامادش را دعوت کرد و رابطه برقرار کرد.با این حال، رابطه با ریکو زمانی به پایان می رسد که دخترش به خیانت دامادش مشکوک شود.با این حال، بدن ریکو که یک بار روشن شده، راضی به خودارضایی نمی شود و ریکو از جفت گیری داغ با دامادش اجتناب می کند...

حتی مادرشوهرم هم می خواهد باردار شود.یوریکو تاکازونو

یوریکو که شوهرش را از دست داده تصمیم گرفت با دخترش و همسرش زندگی کند.یوریکو که نتوانسته بود تا دیر وقت شب بخوابد، متوجه نشت صدا از اتاق خواب زوج دخترش شد و مخفیانه به آن نگاه کرد و دخترش و شوهرش مشغول کار بودند.و چند روز بعد، یوریکو در حالی که به طور مخفیانه به فعالیت های زوج دختر نگاه می کرد، در حال خودارضایی بود.بعداً، در حالی که دخترم در سفر بود، وقتی از دامادش پرسیدم، او به تنهایی فاق خود را در دست داشت.یوریکو وانمود می کند که یک تصادف است و وارد اتاق داماد می شود.او به آرامی لبخند زد و گفت برای داماد خجالتی اش اشکالی ندارد...

پدرشوهرم به من تجاوز کرد و کل داستان روی ویدیو فیلمبرداری شد... مائو هاماساکی

یک روز پدر شوهرم مرا با مواد مخدر خواباند و بعد به من تجاوز کردند.وقتی از من فیلم گرفته شد، نمی‌توانستم مخالف پدر شوهرم باشم، زیرا می‌ترسیدم شوهرم متوجه شود.وقتی شوهرم سر کار می رود، پدر شوهرم مرا مجبور می کند که خودارضایی کنم، من را مجبور به انجام کارهای خانه برهنه و البته سکس می کند.با این حال، به تدریج از اعمال وحشیانه پدرشوهرم که هر روز ادامه دارد، احساس لذت می کنم.

فریفته چشمانی که دره را مجذوب خود می کند.در دوران نوجوانی، خواهر بزرگترم که هر روز رابطه جنسی داشت، امروز به خانه برمی گردد.سوزوم مینو

(می خواهم سریع واردش کنم) خواهر بزرگترم که هر روز پردازش جنسی من را انجام می داد امروز به خانه آمد. (خواهر بزرگترم که خیلی وقت بود ندیده بودم خوشگلتره) اون روز خواهر بزرگم اومد تو حموم و مثل گذشته برجستگی های منو شست.و وقتی مثل قدیم سکس میکردم خواهرم گفت خوب شدی مگه اینکارو نکردی؟

یوشی فوجیساوا، مادری که دیر شکوفا شده است

10 سال از زمانی که از شوهرم جدا شدم و با پسرم سوسومو زندگی کردم می گذرد.سوسومو که به تنهایی بزرگ شده بود، بزرگ شده و زندگی او که درگیر کار و مراقبت از کودکان بود، شروع به آرام شدن می کند.یک روز، یوشی یک دستمال کاغذی در اتاق سوسومو پیدا می‌کند و می‌گوید: "پس بالاخره سوسومو به آن سن رسید..." سایه مردی به یوشی که به خواب می‌رود پنهان می‌شود.هنگامی که یوشی از خواب بیدار می شود و احساس می کند که بدنش در حال دست زدن است، چیزی که توجه او را به خود جلب می کند ...

من علائم اولیه سرماخوردگی را داشتم، بنابراین شیر مادرم را مالیدم.کورماچی یوکو

فصل پاییز است... صبح ها و غروب ها سردتر می شود و صدای پای زمستان از نزدیک به گوش می رسد.یک روز، یوکو نگران پسرش فومیهیکو بود که هنوز لباس های سبک به تن داشت. "امیدوارم سرما نخورم..." با این حال، نگرانی یوکو به جایی رسید.یوکو فومیهیکو را می‌بیند که احساس لرز می‌کند و نمی‌تواند سرفه را متوقف کند، و متوجه می‌شود: "این قطعاً علائم اولیه سرماخوردگی است...".سپس فومیهیکو به آرامی سینه یوکو را ماساژ داد.و حرکت فومیهیکو که سینه‌اش را می‌مالد، شدید می‌شود.