زنای با محارم119 فیلم

مادر محارم، این بار ماشین لباسشویی خراب شد.کورماچی یوکو

امسال هم فصل بارندگی اومده...یوکو با نگاهی به کوه های لباسشویی، بی صبرانه منتظر پایان فصل بارانی بود.و بالاخره خبر پایان فصل بارندگی رسید... بلافاصله از پسرم یوتا می خواهم ماشین لباسشویی را بچرخاند اما فقط در این زمان ماشین لباسشویی خراب است...یوکو که نمی تواند انزجار پوشیدن یک لباس را برای سه روز متوالی تحمل کند، لباس زیرش را در می آورد.زندگی برهنه چنین مادر جسوری و پسرش که با بدن براق مادرش هیجان زده شده است از این روز آغاز می شود.

زناشویی مادر و کودک یوکو کورماچی

کیوتاکا، تنها پسر یوکو، که قرار بود در آپارتمان لوکسی که خواهرش در آن زندگی می‌کرد و خواهرش به مسافرت می‌رفت، منشی تلفنی باشد.یوکو با دیدن کیوتاکا لبخند می زند که نمی تواند خوشحالی خود را از اینکه می تواند در یک عمارت زندگی کند پنهان کند، حتی اگر از خواهرش که به شرایط یوکو اهمیتی نمی دهد تعجب می کند. "مادر، بیا حمام کنیم!"و آن دو وقت غسل را بدون «دخول مادر و فرزند در آب» بگذرانند.

فقط مردان و زنان در این دنیا یک همسر بالغ و پرشور که بیش از حد اروتیک بود چیساتو شدا

چیساتو پس از مدت ها برای اولین بار به خانه والدین شوهرش بازگشت.خانواده شوهرش با پدر شوهر و برادر شوهرش زندگی می کنند.آن دو از بازگشت به خانه پس از مدت ها غیبت خوشحال بودند.چیساتو مهارت های خود را به کار گرفت و برای دو خانواده مرد در خانه آشپزی کرد.بعد برادر شوهرم به من گفت که در محله یک مشروب فروشی خوشمزه وجود دارد.چیساتو که دوست دارد با شوهرش مشروب بخورد، بلافاصله با شوهرش بیرون رفت.چند ساعت بعد دو نفر تلوتلو خورده و مست شده به خانه می آیند.وقتی پدر شوهرم برای باز کردن قفل آن عجله کرد، پسرم وقتی روی مبل اتاق نشیمن دراز کشید، خوابش برد.پدرشوهر چیساتو را نگه می دارد و او را روی فوتون در اتاق مهمان می خواباند.وقتی فکر می کردم شوهرم آن را حمل نمی کند، چیساتو که فکر می کرد پدرشوهرم شوهر من است، رها نکرد و درخواست بوسید.پدر شوهرم گیج شده بود، اما من آب دهانم را قورت دادم و برای اولین بار بعد از مدت ها جسد زن را بوسیدم.سپس چیساتو شروع به درخواست بیشتر و نوازش کرد.پدرشوهری که نمی تواند فرار کند شروع به نوازش چیساتو می کند.در حالی که نگران پسرم روی مبل بودم، به تدریج شدت گرفت و در نهایت از مرز گذشت.در حالی که دهان نفس نفس چیساتو را مسدود می کند، این عمل در حالی که نگران پسرش است ادامه می یابد.سپس برادر شوهرم که فضای ناراحت کننده ای را احساس می کرد بی سر و صدا آمد.برادر، پدر و خواهر شوهر مست در حال رابطه جنسی.برادر شوهرم ناخواسته از اوضاع عکس گرفت.وقتی پدر شوهر تمام شد و عمل به پایان رسید، چیساتو شروع به خواب کرد.برادر شوهرم هم بی سر و صدا محل را ترک کرد.روز بعد، چیساتو در جایی ظاهر شد که برادر شوهرم به چیزی نگاه می کرد که پوزخند می زد.چیساتو وقتی از برادر شوهرش که به سرعت آن را پنهان می کند، خواست تا آن را به او نشان دهد، شگفت زده شد.عکس عمل دیروز با پدرشوهرم بود.به چیساتو، که در وحشت بود، برادر شوهرش به او گفت که اگر این کار را با او انجام دهد، این راز پنهان می کند.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... یوریکو تاکازونو

بعد از مدت ها به خانه پدر و مادر همسرم برگشتم.وقتی حمام کردم شامپو نبود و مادرشوهرم به جای همسرم آورد و به من گفتند که پشتم را می شوی اما از شستن آن خودداری کردم.در حالی که مادرشوهرم مرا شستشو داد، به همسرم گفتم که من بی جنسی هستم.مادرشوهر گفت دخترش پشیمان است و مدتی سکوت شد...

امروز تو را در ناکا بیرون می گذارم تا باردار شوی... شوری یاماگوچی

مادری به نام شوری که پس از مرگ همسرش دخترش را به تنهایی بزرگ کرد.دخترم که با شکوه بزرگ شد ازدواج کرد اما با جوری زندگی کرد.اتفاقی که یک روز افتاد که من یک زندگی معمولی اما شاد داشتم.وقتی به زندگی شبانه دخترم و شوهرش نگاه می کنم، شوکه می شوم.داماد که شخصیتی لطیف و جدی دارد دخترش را با کمری خشن مثل جانور وحشی ماهی مرکب درست می کرد.با دیدن آن ظاهر [خاطرات تیراندازی با یاریمان با اعتیاد به سکس] زنده شد و میل جنسی غیرقابل کنترل شده است….

یوشی فوجیساوا، مادری که دیر شکوفا شده است

10 سال از زمانی که از شوهرم جدا شدم و با پسرم سوسومو زندگی کردم می گذرد.سوسومو که به تنهایی بزرگ شده بود، بزرگ شده و زندگی او که درگیر کار و مراقبت از کودکان بود، شروع به آرام شدن می کند.یک روز، یوشی یک دستمال کاغذی در اتاق سوسومو پیدا می‌کند و می‌گوید: "پس بالاخره سوسومو به آن سن رسید..." سایه مردی به یوشی که به خواب می‌رود پنهان می‌شود.هنگامی که یوشی از خواب بیدار می شود و احساس می کند که بدنش در حال دست زدن است، چیزی که توجه او را به خود جلب می کند ...

"لطفا مادرم را ببخش" مادری که آلت تناسلی بزرگ شوهر دخترش را فراموش می کند... فصل دوم کاسومی ایکیا

مادرشوهر، رابطه جنسی در روز روشن، اروتیک است، اینطور نیست؟با وجود اینکه لعنت شده بودم، باسن های قوی شوهر دخترم و خروس های سخت و بزرگ او به من لذت می بخشد، اما فکر می کنم نمی توانم این کار را انجام دهم، اما به کم کاری ادامه می دهم...

سه روز بدون برادرمرکوردی که با چوب گوشتی غیر از برادرم به شدت نفس نفس می زد.مووجیری کانام

«تو نمی توانی لباسی بپوشی که دکلت را نشان دهد!» من نمی توانم برادرم را که تا به حال جای پدرم بوده، رد کنم و زندگی ام را همان طور که هست می گذرانم.در همین حین مادرم در بیمارستان بستری بود و برادرم چند روزی در بیمارستان بود تا از مادرم مراقبت کند.در مدتی که من نبودم، دوستان و معلمان برادرم که با برادرم قرار ملاقات گذاشته بودند، یکی پس از دیگری به ملاقات می آمدند.من برای اولین بار آلت تناسلی غیر از برادرم می شناسم و زنده تر از برادرم هستم...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... چیساتو شدا

چند نفری که تصمیم گرفتیم با مادرشوهرم زندگی کنیم.با این حال مجذوب بدن مادرشوهر چاقم شدم و توهمات شیطنت آمیزم سرازیر شد...

Mother Rape Creampie Mother Yayoi Ishibashi که برای اولین بار توسط پسرش از بین رفت

چند سال بعد از فوت پدرم، مادرم نمی خواست بیرون برود، اما بالاخره آرام شد و به خانه جدیدمان آمد.پسر با دیدن چهره بشاش مادرش آسوده شد.پسرم اتفاقی مادرش را در حال حمام می بیند.پسرم از بدن برهنه مادرش هیجان زده شد.نیمه های شب مشتاق بودم که برای اولین بار بعد از مدت ها برای همسرم که مدت ها دور بود، نقش آفرینی کنم.اما همسرم این بار هم مرا رد کرد.افزایش میل جنسی پسرم به دنبال راه حلی بود.یواشکی وارد اتاق خواب مادرم شدم، فوتون را به آرامی برگرداندم و شروع به دست زدن به فاق مادرم کردم.قسمت نامناسبی که کم کم مرطوب می شود.پسرم به موهای شاخی مادرش شلیک کرد.مادر با نگاهی لاغر مایع منی را که در شرف جدا شدن بود پاک کرد و از رفتار عجیب و غریب پسرش ناراحت شد.روز بعد همسرش بیرون می رود و پسر که با مادرش خلوت کرده مادرش را در آغوش می گیرد و شروع به نوازش شدید او می کند.اگرچه مادر امتناع می کند، اما نمی تواند بر قدرت پسرش غلبه کند و سعی می کند با دهان و دست او را آرام کند.خط آخر محافظت شد، اما مادر با اصرار پسرش زنی را که فراموش کرده بود به یاد می آورد.در نیمه های شب، مادرم که نمی تواند آرام بخوابد، شروع به دلجویی می کند.ضربان قلبی که کم کم تندتر می شود.خشن شدن خودانگشت با میل به ارضای زن.بدن رسیده ای که نمی توان بارها با ایکو سیر کرد.پسر در مقابل مادر ظاهر می شود که گویی می تواند آن را ببیند.مادری که قبلاً به یک بدن پذیرنده تبدیل شده است نمی تواند پسر خود را کاملاً رد کند و توسط یک چوب پسر سخت سوراخ می شود.شادی که واژن را پر کرده بود مادر را با لذت فرا می گیرد و فورا به اوج می رسد...

وقتی به سینه های مادرم که خیس شده بود نگاه می کردم.ریکو میزوساوا

آن صحنه در ذهن من سوخته است و نمی توانم آن را ترک کنم.هرچقدر هم که خاموشش کنم، شوری که به وجود می آید فروکش نمی کند.ساتوشی که نمی دانست چگونه با هیجانی که قبلا تجربه نکرده بود کنار بیاید، خود را در خودارضایی غوطه ور کرد.منظره ای که ساتوشی را دیوانه کرد.این بدن برهنه بی دفاع مادر ریکو است که در حال حمام کردن بود.سینه خیس بود.لحظه ای که او شاهد آن بود، چیزی در درون ساتوشی شکست و وجود ریکو از یک مادر مهربان به یک شی جنسی تغییر کرد.می خواهم دوباره سینه های مادرم را ببینم.می خواهم لمسش کنم، می خواهم نفسش کنم...ساتوشی تحت تأثیر احساسات شدید، وارد اتاق خوابی می شود که ریکو در آن خوابیده است.

ماهو کانو، پسری که تبدیل به میز تمرین مادرم شد که تصمیم گرفت در صابون کار کند

ماهو تصمیم گرفت از طرف شوهر غیرقابل اعتمادش که درآمد دارد و میل جنسی ندارد، در یک زمین صابونی کار کند.دقیقاً دو پرنده با یک سنگ که می تواند میل جنسی شما را برآورده کند و درآمد کسب کند!اگر چه من مصمم بودم که اگر می‌خواهم این کار را انجام دهم، خانم صابون تابلو را هدف بگیرم.بدن ماهو که تا به حال با همسرش زندگی می‌کرده، سال‌ها بدون رابطه جنسی کاملاً از چیزهای اروتیک بی‌اطلاع شده است.علاوه بر آن، یک نقص بی تجربگی نیز وجود دارد.ماهو برای غلبه بر این دیوار بلند و تبدیل شدن به بانوی صابون شماره یک، از پسرش به عنوان میز تمرین استفاده می کند.

ماکو اودا، پسری که وقتی از نیمه وقت برگشت به خاطر بوی تند عرق مادرش عقلش را از دست داد

رایحه ای شیرین و ترش که فضای اتاق را پر کرده است.آکیرا که مجذوب بوی غلیظ شد، به مادرش، ماکو رسید.به نظر می رسد او پس از بازگشت از کار نیمه وقت که برای کمک به بودجه خانواده شروع کرده بود، به رختخواب رفته است. اگر در چنین جایی بخوابید، سرما می خورید.دلم می خواهد همین الان آن را بمکم و تا ته دلم بچشم.آکیرا که توسط یک اصرار غیرقابل کنترل مورد حمله قرار می گیرد، ماکو را در حالی که بی دفاع می خوابد، می پوشاند.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... نوریکو یادا

من با ماسو در خانه پدر و مادر همسرم زندگی می کنم.با اینکه از همسرم که اجازه نمی دهد ناراضی هستم اما به لطف مادرشوهر مهربانم توانستم تمام تلاشم را انجام دهم.مادرشوهرم نوریکو سان زنی چاق و زیباست و من با چشمانم او را تعقیب می کردم.وقتی پدرشوهرم به شوخی به من گفت که با او درگیر نشو، من بیشتر از همیشه تعجب کردم زیرا فکر می کردم گرفتار شده ام، اما خندیدم و آن را پنهان کردم.شب مادرشوهرم میره دستشویی.مخفیانه به حمام رفتم تا به حمام مادرشوهرم نگاه کنم.سپس مادرشوهرم بدن خودش را به دست گرفت و طوری خودارضایی کرد که انگار می خواهد آن را به من نشان دهد.دیگر طاقت نیاوردم و در را باز کردم و مادرشوهرم را بغل کردم.همه چیز رو به مادرشوهرم دیدم که مقاومت کرد و وقتی گفتم طاقت ندارم گفتم فقط این دفعه بود با دست و دهنم این کارو کردم.فردای آن روز که همه بیرون بودند و مادرشوهرم تنها بود، به خانه آمدم.مادرشوهر متعجب را از بالای لباس نوازش کنید.وقتی برای نادیده گرفتن مادرشوهر مقاومم لباس هایم را درآوردم و فاقم را لمس کردم، لباس زیرم کثیف بود از آب عشق.چوب گوشتی را داخل مادرشوهرم فرو کردم که با وجود اینکه دوست نداشت، واکنش حساسی نشان داد.پیستون ساختم تا لذت ببرم که مادرشوهرم اوج می گرفت و من هم شلیک کردم.وقتی گوشت چکه شده را در دهان مادرشوهرم گذاشتم، قطره هایم را با چهره ای کمی شاد که به نظر می رسید به دردسر افتاده بود، مکید...

پدر و مادر و فرزند تنها در مسافرخانه چشمه آب گرم.من در یک سفر قبل از ازدواج مادرم را باردار کردم.یوشی میکی

من در جوانی پدرم را از دست دادم و با مادرم تنها زندگی کردم.زمان هایی بود که سخت گیر بود، اما به عنوان یک زن عاشق مادر زیبا و مهربانش شد.با این حال به نظر می رسد مادرم در تلاش است تا با مردی که در محل کار با او آشنا شده ازدواج مجدد کند و زندگی دومی را آغاز کند...یک روز مادرم را به عنوان جشن پیش از ازدواج با دو پدر و مادرم به یک سفر بهار گرم دعوت کردم. به منظور انتقال "عشق آینده" به جای "متشکرم برای گذشته"... ------------------------------------------------ -------------------- [زن بالغ / زن متاهل 2٪ تخفیف قسمت 30] به پایان رسید.برای مشتریانی که شرایط دریافت ویدیوی جایزه را دارند، ویدیوی جایزه به طور خودکار به محصول خریداری شده (ویدئو) در حدود 1 دسامبر (دوشنبه) اضافه می شود.تاریخ و زمان اضافه ممکن است تغییر کند و در زمان اضافه شدن تماس فردی برقرار نخواهد شد. * برای جزئیاتی مانند اطلاعات امتیاز اینجا را کلیک کنید --------------------------------------- --------------------------

در حالی که وجود شوهرش سوسو می زد، پدرشوهرش عرق کرده و او را لیس می زد... ریری ناناتسوموری

شوهر خیانت نمی کرداما من….من با پدر و مادر شوهرم در یک خانه دو خانواده زندگی می کردم، اما مادرشوهرم ناگهان خانه را ترک کرد و شوهرم از من پنهان شد و تلفنی مشکوک دریافت کرد.قرص های خواب آور سرو می شود و بدن بی جنسیت و ناامید لیسیده و تحقیر می شود. "شوهرم داره به من خیانت میکنه...من تنهام..." من بدترین کسی هستم که حس میکنم پدرشوهرم داره لعنتم میکنه در حالی که چشمای شوهرم رو میدزدم...با این حال، خیانت شوهرش یک سوء تفاهم است...

حتی مادرشوهرم هم می خواهد باردار شود.کاسومی ایکیا

من پارسال شوهرم رو از دست دادم و الان به پیشنهاد دخترم با دخترم و شوهرش زندگی میکنم... دامادم با کمال میل قبول کرد... در مورد اینکه چرا دامادم بیا یه همچین کاری... خب... میل جنسی آی سی خیلی قویه ولی...

پدر بیرون می رود و در عرض دو ثانیه رابطه جنسی برقرار می کند مادر و پسر Chitose Yuuki

البته من عاشق شوهرم هستم.با این حال، جنسیت شوهر جدی خیلی ملایم بود.من رابطه جنسی شدیدتری میخواهم.آنقدر پرشور است که می سوزد و نمی توانی به چیزی فکر کنی...این پسرم بود که هدف ناامیدی چیتوز قرار گرفت.هر بار که شوهرش بیرون می رود، چیتوز به طور مکرر با خروس کلفت و سخت پسرش جذب رابطه جنسی می شود.یه روزی منتظرم که شوهرم سرکار بره…

«آیا عمه ای را دوست داری که شبیه مادرت باشد؟» ساکی اویشی، وقتی مادرش را در حال تماشای یک ویدیوی بزرگسالان بالغ گرفتار کرد

اون بچه داره دوباره اینکارو میکنه...ساکی از پسرش که در خودارضایی غرق شده بود متنفر بود.فکر می‌کنم کمکی نمی‌شود چون تقریباً سنم است، اما با اینکه هر روز مثل میمون رفتار شود غیرقابل تحمل است.در نهایت آنها به اقدامات سختگیرانه ای مانند مصادره تلفن های هوشمند متوسل شدند.با این حال، ویدئوهای وابسته به عشق شهوانی موجود در گوشی هوشمند توقیف شده، همه آثاری بودند که زنان هم نسل ساکی را نشان می دادند.خروسی هست که جلوی تو توسط زنی بالغ مثل من هیجان زده می شود.وقتی او این واقعیت را می‌فهمد، یک میل ممنوع در ساکی جوانه می‌زند.

حتی مادرشوهرم هم می خواهد باردار شود.هانا هارونا

حنا که با دختر و شوهرش زندگی می کند، ناامید شده بود.چون صدای فعالیت های دخترم و شوهرش را شنیده بودم.خوبه که دختر و شوهرش حالشون خوبه ولی تنهایی خوابیدن زهرآلود بود.شب که از خواب بیدار شدم شاهد فعالیت های دخترم و همسرش بودم و طاقت نیاوردم و به خودم دلداری دادم.روزهایم را با نفرت از خود گذراندم، اما یک روز دیدم دامادم در اتاق نشیمن نشسته است.چند روز بعد گزارشی مبنی بر بارداری دخترم دریافت کردم.با اینکه خوشحال کننده است، حنا هم به این فکر افتاد که می خواهد از بچه دامادش باردار شود.

زمانی که از شوهرم دور بودم، بارها توسط پدرشوهرم که مشتری بدی در روزهای سلامت زایمانم بود مورد تجاوز قرار گرفتم.نیکایدو یومه

رویایی که در آن معشوق از من خواستگاری می کند و مرا خوشحال می کند.اما حضور پدرشوهرش همه چیز را تغییر داد.من با پدرش که یکی از اعضای خانواده است آشنا شدم، اما آن مرد مهمان بود که یومه در روزهای دریهرو او را ممنوع کرد.این یک رویا بود که به پدرشوهرم اعتقاد داشتم که در حال تأمل در آب یکدیگر بودند، اما در نهایت شوهرم تهدید کرد که فاش می‌کند که در Deriheru کار می‌کنم و مرا مجبور به رابطه جنسی کرد.

آموزش جنسی واقعی مادر سوکیشیما ساکورا

از زمان مرگ همسرش، مادرش ساکورا، پسرش ماسامی را به تنهایی بزرگ کرده است.Masami بزرگ شد تا پسری پسر باشد که به دلیل بودجه محدود خانواده، بازی و کار پاره وقت را تحمل کرد.اما با این حال، پسری هم سن و سالش... از زمانی که برهنگی چاق و چاق ساکورا را در رختکن دید، دیگر نمی تواند علاقه خود را به زنان پنهان کند.وقتی ساکورا از خواسته پنهانی پسرش باخبر می شود، حداقل خود را برهنه نشان می دهد و به آموزش رابطه جنسی می پردازد.با یک بوسه آرام شروع کنید، تا زمانی که سینه‌های بزرگ کل چوب گوشت پسر را بپیچند و خام را داخل آن قرار دهید.پاداش ویژه مادر این دو را به یک رابطه ممنوع تبدیل می کند.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... شیزوکو فوجیکی

تعطیلات آخر هفته.شینتارو، مرد جوان سخت‌کوشی که با همسرش در جایی در توکیو زندگی می‌کند، تصمیم گرفت به خانه والدین همسرش برگردد زیرا توانست تعطیلات نادری را بگذراند.سه ساعت از توکیو با شینکانسن یا قطار.وقتی به خانه ای به سبک ژاپنی در شهری متوسط ​​با توسعه شهری متوسط ​​رسیدم، مادر همسرم، شیزوکو فوجیکی، با مهربانی از من استقبال کرد.سپس داماد نتوانست از برجستگی هوس انگیز بدن زنانه مادرشوهر خودداری کند.

دوست دختر سابقم از باشگاه دوومیدانی که پدر و مادرش دوباره ازدواج کردند و آثار آفتاب سوختگی دارند، خواهر شوهرم شد.ماناتسو میساکی

پدرم دوباره ازدواج کرد و یک خواهر کوچکتر به من داد که معلوم شد در همان مدرسه در باشگاه دوومیدانی نوجوان بود و دوست دختر سابقم که مرا رها کرد.با یاد قدیم سعی می کنم به تارا تارا نزدیک شوم اما با من برخورد نمی شود.یک روز که خواهرشوهرم از دوست پسرش جدا شد، اقدام به تزریق واژینال کرد!بدنی خوب ورزیده با آثار آفتاب سوختگی و سفت شدن فشار واژن.امروز چشمان والدینم را دزدیدم و دوست دختر سابقم را که خواهر کوچکم شد لعنت کردم! !

مادرشوهر زیبای خانه ما ری تاکوچی

شینیا وقتی شنید که پدرشوهرش در بیمارستان بستری است تصمیم گرفت با مادرشوهرش ری زندگی کند.من نمی خواهم ری وقتی تنهاست احساس تنهایی کند.این اقدامی از یک احساس ناب به عنوان یک داماد بود.همسرم از نیت واقعی شینیا آگاه بود.شینیا از ری به عنوان یک زن آگاه است.وقتی همسرش متوجه می شود که رابطه بین شینیا و همسرش به سرعت خراب می شود و در نهایت او از خانه فرار می کند.پدر شوهر در بیمارستان بستری است و زن از خانه فرار می کند.دیگر مانعی برای ری و شینیا برای ایجاد یک رابطه ممنوعه وجود نداشت.

واژینال مادر و پسر باعث فعالیت جنسی شد.یومی کازاما

من قبلا با آپلود ویدیوهای فضول ویدیوهای شهوانی امرار معاش می کردم، اما از آنجایی که تعداد بینندگان کم بود، تصمیم گرفتم از یک زن بالغ که همه توصیه می کردند عکس بگیرم... من هیچ آشنایی و ارتباطی ندارم، بنابراین تصمیم گرفتم که از مامانم عکس بگیر.در واقع بیشتر و بیشتر پر طرفدار شد w اما یه روز...به هیچ وجه...پدرم خیلی وقت بود تنها کار میکرد...نه...مامانم بود.. اوه... فریب دادن به من... و... من... در اتاق...البته...تعداد بینندگان چیزی بود که قبلا ندیده بودم...اما...من اصلا خوشحال نبودم...فقط شوکه شدم...حالت روحی من...دیوونه شد...

زندگی جنسی ناشایست عمو و بیوه در اتاق کودکان فصل XNUMX نانائو ناکانو

مادرشوهری زیبا و تنومند که پسر گوشه گیر خود را که برای شوهرش مخفی است مورد پردازش جنسی قرار می داد.با این حال، آخرین خط هرگز رد نشد، اما شبی که همسرش مرد، نانائو که بیوه شد، توسط پسر فراری اش در مقابل پرتره متوفی به چوب گوشتی که کاملاً نصب شده بود انداخته شد.از آن شب به بعد، آن دو مثل هر روز ادامه می دهند و در نهایت...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... سایاکو سانادا

بعد از مدتی برای اولین بار به خانه پدر و مادر همسرم برگشتم.پدر و مادر شوهرم با خوشحالی از من استقبال کردند.داشتم چای میخوردم حرف میزدم ولی پدرشوهرم به همسرم گفت تو هنوز بچه داری؟هوا کاملاً از سؤال تغییر کرد.همسرم صندلی خود را تنها گذاشت.بنابراین اعتراف کردم که با همسرم بی‌جنس هستم، و هوایی وجود داشت که نمی‌توانستم در مورد آن چیزی بگویم.نیمه های شب که از خواب بیدار شدم و سعی کردم به حمام بروم، صدایی از اتاق پدر و مادر شوهرم شنیدم.وقتی نگاهش کردم، مادرشوهرم سعی می کرد چیز پدرشوهرم را لیس بزند و با خوشحالی واردش کند، اما پدرشوهرم شکست و مادرشوهرم کمی تنها به نظر می رسید.وقتی در توالت تنها بودم، مادرشوهرم ظاهر شد و دیده شد.من عجله داشتم، اما مادرشوهرم با مهربانی وسایلم را مالید و به من سرحال شد زیرا دخترم این کار را نکرد.شب بعد پدرشوهرم و همسرم بیرون رفتند و مادرشوهرم هم زود به رختخواب رفت.از فرصت استفاده کردم به سمت اتاق مادرشوهرم رفتم و شروع کردم به بازی کردن با بدن خوابیده اش...

اری کوراموتو زندانی جسد نوه اش شد

او در کودکی مادرش را از دست داد و پدرش برای کار به سراسر ژاپن رفت.در توکیو به دانشگاه رفتم، تنها زندگی را شروع کردم و امروز برای اولین بار بعد از مدتی به خانه مادربزرگم برگشتم. ایری که سه سال پیش پس از فوت پدربزرگش تنها زندگی می کرد، از سن خود ناامید بود.چنین دو نفر پس از یک غیبت طولانی از سر گرفتند.اری ناامید جسد نوه اش رنتارو را می گیرد...

متاسفم.احیای شوک الکتریکی خاله! !نانا اوسامی

سینه های بزرگ "زنده"!اروتیسم "افزایش" است!بازیگر سابق تنومند نانا اوسامی (41 ساله) از لیبل اوباسان بازگشت!نانا که در یک صابون فروشی کار می کند و یک طرفش به عنوان شاهزاده خانم حبابی است، سینه های بزرگش را تکان می دهد و با بازیگر نقش پسرش در رابطه جنسی غوطه ور می شود! «منم یه خانم مسن شدم.»، اما با میل جنسی که از دهه XNUMX نمی گذرد... خیس است و سه اثر تمام عیار! !

داستان واقعی ماماسیتا شیزوکا اوموری

«ماساشی» که پدرش مشغول شد و اغلب به خانه «شیزوکا» عمه اش سپرده شد.من مجذوب سینه های پرپشتی شده بودم که مادرم نداشت و بدون معطلی به پسر عمویم شینیا رفتم.در نهایت او موفق شد با شیزوکا که ناامید شده بود رابطه فیزیکی برقرار کند.

مادر جایگزین نانائو ناکانو

برای بچه دار شدن خیلی تلاش می کردم اما به راحتی نمی توانستم بچه دار شوم و وقتی آن را چک کردم دخترم به اصطلاح نابارور بود.یک واقعیت غم انگیز که یک زوج دختر دریانوردی آرام با آن روبرو شدند.زوج دختر پس از نگرانی در مورد مشکلات خود به نتیجه خاصی رسیدند.یک شب دختر و شوهرش با حالتی موقر به مادرشان خیره شده بودند.گواهی ناباروری در دست است.دختر به مادرش که از این ناگهانی ناراحت شده بود گفت.من می خواهم مادرم فرزندم را به دنیا بیاورد.نمی خواستم چهره غمگین دختر عزیزم را ببینم، بنابراین مادرم چاره ای جز تکان دادن سر نداشت.چند روز بعد از آن روزهای باروری مادرم را بررسی کردم و در نهایت با دامادم برای دخترم اقدام کردم.ابتدا با هم تنش داشتند اما کم کم سرشان باز شد و بارها نطفه داماد در مادر رها شد.و چند ماه بعدکودکی که با خیال راحت کاشته شده و به طور پیوسته در حال رشد است.زن درون مادرش هم مثل رشدش شروع به بیدار شدن کرد...

بعد از مصرف یک آفرودیزیاک، حساسیت او 100 برابر بیشتر شده است.

کوجی هنوز عاشقانه عاشق همسرش چیساتو است، اما اخیراً نتوانسته است نعوظ خوبی داشته باشد و شروع به بی تاب شدن کرده است.کوجی، که نمی‌خواهد توسط سنری رها شود، تصمیم خود را می‌گیرد و تصمیم می‌گیرد به یک داروی غرایز جنسی تکیه کند.با این حال، زمانی که کوجی غایب بود، چیساتو و پسرش به طور تصادفی یک نوشیدنی تقویت‌کننده جنسی مصرف کردند.پشت واژن که با اینکه لمس نمی شود شروع به گزگز می کند و چوب گوشتی که در آسمان بلند می شود.این دو به تدریج وارد یک رابطه ممنوعه می شوند، زیرا گرمای موجود در بدن آنها را فرا می گیرد.