زنای با محارم119 فیلم

همسریابی مادر به فرزند [جاده کوهستانی Okunikko Nyoho] Yuka Hirose

اگرچه میل جنسی یوکا با افزایش سن به تدریج افزایش می یابد، اما او روزهای خود را بدون رابطه جنسی با همسرش می گذراند.یک روز ماجرای رابطه شوهرش کشف می شود و رابطه زن و شوهر به یکباره سرد می شود.منتظر بودم به پسرم بگویم که طلاق من از شوهرم قطعی شده است.پسری که پس از شنیدن داستان طلاق به یوکا نزدیک می شود. "نه..." با این حال، مقاومت یوکا بیهوده بود.پسری که بی رحمانه اندام تناسلی تحریک شده اش را وارد می کند... یوکا توسط گردابی از لذت شدید بلعیده می شود...

فریفته چشمانی که دره را مجذوب خود می کند.در دوران نوجوانی، خواهر بزرگترم که هر روز رابطه جنسی داشت، امروز به خانه برمی گردد.سوزوم مینو

(می خواهم سریع واردش کنم) خواهر بزرگترم که هر روز پردازش جنسی من را انجام می داد امروز به خانه آمد. (خواهر بزرگترم که خیلی وقت بود ندیده بودم خوشگلتره) اون روز خواهر بزرگم اومد تو حموم و مثل گذشته برجستگی های منو شست.و وقتی مثل قدیم سکس میکردم خواهرم گفت خوب شدی مگه اینکارو نکردی؟

مادر جایگزین دوباره چیساتو شدا

چند سال پس از اینکه چیساتو دخترش را به عنوان یک جانشین به دنیا آورد.رابطه او با دامادش به طور طبیعی پایان یافت و او دوباره به زندگی مجردی خود بازگشت.در آن لحظه زوج خواهر و دختر با چهره ای غمگین در مقابل چیساتو ظاهر شدند.و من به چیساتو گفتم که می‌خواهم او هم مثل خواهرش جانشین من باشد.چشمان چیساتو به شدت سیاه بود، اما چاره ای جز تکان دادن سرش به صورت عمودی نداشت، زیرا نمی خواست چهره غمگین موماتسو را ببیند.پس از آن، دختر پریود مادرش چیساتو را پرسید و تاریخ لانه گزینی احتمالی را بررسی کرد.سه نفر در اتاق خواب با نگاهی پرتنش.در حالی که دخترم در حال تماشا است، عمل چیساتو و خواهر شوهرم شروع می شود.چیساتو فکر کرد که نباید آن را احساس کند، اما دوباره با مرد جوان بی حس شد.هنگام دریافت اسپرم داماد در داخل، احساس کردم میل جنسی در خودم می جوشد.با خیال راحت کاشته شد و خواهرم و شوهرش بچه سالمی دارند.چیساتو به او خیره می شود، اما نگاهش به خواهر شوهرش است...

حتی مادرشوهرم هم می خواهد باردار شود.کوبایاکاوا ریکو

ریکو که با دختر و شوهرش زندگی می کند، ناامید شده بود.چون صدای فعالیت های دخترم و شوهرش را شنیده بودم.خوب است که رابطه دختر و شوهرش خوب است، اما برای ریکو که تنها می خوابد زهرآگین بود.ریکو که شب از خواب بیدار شده بود، شاهد فعالیت های دختر و همسرش بود و طاقت نیاورد و به خود دلداری داد.روزهایم را در حالی می گذراندم که در حال بیزاری از خود بودم، اما یک روز ریکو که شاهد نشستن دامادش در اتاق نشیمن بود، دامادش را دعوت کرد و رابطه برقرار کرد.با این حال، رابطه با ریکو زمانی به پایان می رسد که دخترش به خیانت دامادش مشکوک شود.با این حال، بدن ریکو که یک بار روشن شده، راضی به خودارضایی نمی شود و ریکو از جفت گیری داغ با دامادش اجتناب می کند...

تولد XNUMX سالگی مادرشوهر آساکو کیتاموری که به داماد اجازه می دهد تا داخل شود

وقتی به دامادم فکر می کنم بدنم درد می کند.فکر میکردم زن بدجنسی نیستم...وقتی دخترم ازدواج کرد و دامادم به خانه ام آمد هرگز فکر نمی کردم که با دامادم چنین رابطه ای داشته باشم.روزهایم را شلخته می گذراندم، شوهر و دخترم با دامادم شیرین بودند و من فقط به دامادم سرزنش می کردم.وقتی از دخترم پرسیدم آیا بچه دار نمی شود نظرم تغییر کرد.دختر گفت که نمی خواهد با دامادش بازی کند.فکر می کردم دخترم اینطوری شده چون دامادم قوی نیست.بنابراین من دامادم را سرزنش کردم و خواستم که او زندگی تنبل خود را تغییر دهد.سپس دامادم به من حمله کرد.من مقاومت کردم، اما او را به شدت گرفتند و خمیر کردند، لباس‌هایم را از تنم درآوردند و چیز سفت شده را داخل من هل دادند.دامادم بارها و بارها با چوب داغ به من زد چون با عصبانیت و تعجب کاری از دستم بر نمی آمد.دامادم چوبی را بیرون آورد و به الاغم شلیک کرد و رفت.من برای اولین بار بعد از مدت ها از این عمل مبهوت شدم و فکر کردم که می خواهم به جای عصبانیت از دامادم، اوج را که از درون بیرون زده شده است بچشم.چند روز بعد دخترم بیرون رفت و گفت که می خواهد خرید کند.وقتی داماد غسل می کند، به حمام می رود.طاقت نیاوردم و دنبال دامادم رفتم.دیدم پایین تنه ام درد می کند و به طرز شرم آور خیس شده است.وقتی وارد حموم شدم دامادم تعجب کرد اما چشمانش خندان بود.فاق داماد که من را برهنه دید کم کم بزرگ می شود.من همه دامادم را می خواستم و داشتم می مکیدم.و همزمان با چشیدن پرتاب داخل به اوج رسیده است.هر بار که آلت تناسلی داماد می‌تپید، لذتی دلپذیر بارها و بارها سرازیر می‌شد.و وقتی شوهر و دخترم کنارم نیستند، از ملاقات با دامادم لذت می برم...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... سایاکو سانادا

بعد از مدتی برای اولین بار به خانه پدر و مادر همسرم برگشتم.پدر و مادر شوهرم با خوشحالی از من استقبال کردند.داشتم چای میخوردم حرف میزدم ولی پدرشوهرم به همسرم گفت تو هنوز بچه داری؟هوا کاملاً از سؤال تغییر کرد.همسرم صندلی خود را تنها گذاشت.بنابراین اعتراف کردم که با همسرم بی‌جنس هستم، و هوایی وجود داشت که نمی‌توانستم در مورد آن چیزی بگویم.نیمه های شب که از خواب بیدار شدم و سعی کردم به حمام بروم، صدایی از اتاق پدر و مادر شوهرم شنیدم.وقتی نگاهش کردم، مادرشوهرم سعی می کرد چیز پدرشوهرم را لیس بزند و با خوشحالی واردش کند، اما پدرشوهرم شکست و مادرشوهرم کمی تنها به نظر می رسید.وقتی در توالت تنها بودم، مادرشوهرم ظاهر شد و دیده شد.من عجله داشتم، اما مادرشوهرم با مهربانی وسایلم را مالید و به من سرحال شد زیرا دخترم این کار را نکرد.شب بعد پدرشوهرم و همسرم بیرون رفتند و مادرشوهرم هم زود به رختخواب رفت.از فرصت استفاده کردم به سمت اتاق مادرشوهرم رفتم و شروع کردم به بازی کردن با بدن خوابیده اش...

جفت گیری مادر به فرزند [جاده رودخانه ابوکوما] ماکو اودا

وقتی ماکو 18 ساله بود، از دوست پسر آن زمان خود بچه دار شد.با این حال، او ارتباط خود را با دوست پسرش قطع کرد و ناپدید شد.ماکو تصمیم گرفت یک مادر مجرد شود و کیوتا را به دنیا آورد.کیوتا به هنر علاقه مند است و پس از فارغ التحصیلی از مدرسه، شاگرد یک هنرمند سرامیک شد و یک شاگرد زنده است.در آن زمان، کیوتا، که XNUMX ساله شد، توسط اربابش گفت که لطفش را به مادرش برگرداند.

داماد رین اوکای به دنبال تاریک‌های بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

شیر مادرشوهر خطرناک دینامیتی که داماد گرسنه مادر را دیوانه می کند! جمله "تو می توانی طوری از خودت مراقبت کنی که انگار مادر واقعی ات هستی" رابطه خطرناکی را به وجود آورد که در صورت معلوم شدن، خانواده را از بین می برد!با این حال، فرار داماد که تبدیل به یک حیوان جسمانی شده است متوقف نمی شود!Mappa SEX در اتاق نشیمن برای یک دم دستی مخفی در نزدیکی خانواده من!وقتی در وسط روز هستید، می توانید با یک ویبراتور کنترل از راه دور جوش بیاورید و وقتی خانواده در خواب هستند، می توانید لباس های زیر مزخرف بپوشید و به آنها تجاوز کنید!مادرشوهری که از همسرش بهتر است و یک کونزو که در حال حل و فصل روابط داخلی است!

دوست دختر سابقم از باشگاه دوومیدانی که پدر و مادرش دوباره ازدواج کردند و آثار آفتاب سوختگی دارند، خواهر شوهرم شد.ماناتسو میساکی

پدرم دوباره ازدواج کرد و یک خواهر کوچکتر به من داد که معلوم شد در همان مدرسه در باشگاه دوومیدانی نوجوان بود و دوست دختر سابقم که مرا رها کرد.با یاد قدیم سعی می کنم به تارا تارا نزدیک شوم اما با من برخورد نمی شود.یک روز که خواهرشوهرم از دوست پسرش جدا شد، اقدام به تزریق واژینال کرد!بدنی خوب ورزیده با آثار آفتاب سوختگی و سفت شدن فشار واژن.امروز چشمان والدینم را دزدیدم و دوست دختر سابقم را که خواهر کوچکم شد لعنت کردم! !

من مخفیانه مادرش را لعنت می کنم ... اری تاکیگاوا

جیبون با او که نیم سال است با او رابطه برقرار کرده است، اوقات خوشی را سپری می کند، اما در واقع مخفیانه با مادرش رابطه جنسی داشته است.نمی دانم آیا آغاز همه چیز درست قبل از شانس انسان بوده است...مادری زیبا با مهربانی از جیبون استقبال کرد و در زمانی که او نبود به دیدارش رفت.در حالی که داشتیم تنها می گذروندیم یه جورایی خارش داره اما هم جیبون هم مامان کم کم زن و مرد شد... جفت ممنوع بدون گفتن...

"لطفا مادرم را ببخش" مادری که آلت تناسلی بزرگ شوهر دخترش را فراموش می کند... فصل دوم کاسومی ایکیا

مادرشوهر، رابطه جنسی در روز روشن، اروتیک است، اینطور نیست؟با وجود اینکه لعنت شده بودم، باسن های قوی شوهر دخترم و خروس های سخت و بزرگ او به من لذت می بخشد، اما فکر می کنم نمی توانم این کار را انجام دهم، اما به کم کاری ادامه می دهم...

پوست نرم مادر ~مادر و پسر غرق شده در هوس~ یوکا میزونو

یوتو، پسری که ازدواج مجدد مادرش یوکا را دوست ندارد.دلیلش هم این است که او که مدت زیادی با مادر و فرزندش زندگی می کند، او را بیش از یک خویشاوند می بیند.با این حال، وقتی یوتو شاهد رابطه یوکا با پدر جدیدش است، غرق در حسادت می شود.یوکا از ظاهر پسرش که تشنه عشق است دلشکسته می شود و به آرامی او را راهنمایی می کند تا به عنوان یک مادر و یک زن تبدیل به یک مرد بالغ شود.اگرچه آنها می دانند که رابطه آنها غیرقابل بخشش است، اما این دو غرق در شهوتی هستند که فراتر از احساسات خانواده نزدیک آنها است ...

وقتی می ترسیدم برای اولین بار دوست دختر داشته باشم... بارها و بارها با یک میل جنسی مانند میمون به خواهر براکون که تبدیل به یک میز تمرین جنسی شد، پایان دادم.مایوکی ایتو

اولین دوست دخترم... من نتوانستم قبل از کار دشوار فارغ التحصیلی از باکرگی جرات جمع کنم. "نمی خواهی با من رابطه جنسی داشته باشی؟" وقتی فهمیدم گوشه گیر شده ام، احساس فشار کردم، اما خواهرم که در کنترل سوتین مرا خیلی دوست داشت، گفت: "می خواهی سکس کنی؟ می ترسی؟ درست است؟" بوسه و چی ● همدستی... سینه های کرکی مالیده شده و فوراً نعوظ پیدا می کنند!درج خام در موقعیت دختر گاوچران همانطور که انجام شد! ?طاقت نیاوردم و طغیان کردم... قرار بود تمرینی باشه اما به رابطه جنسی با خواهرم گیر کردم...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... نوریکو یادا

من با ماسو در خانه پدر و مادر همسرم زندگی می کنم.با اینکه از همسرم که اجازه نمی دهد ناراضی هستم اما به لطف مادرشوهر مهربانم توانستم تمام تلاشم را انجام دهم.مادرشوهرم نوریکو سان زنی چاق و زیباست و من با چشمانم او را تعقیب می کردم.وقتی پدرشوهرم به شوخی به من گفت که با او درگیر نشو، من بیشتر از همیشه تعجب کردم زیرا فکر می کردم گرفتار شده ام، اما خندیدم و آن را پنهان کردم.شب مادرشوهرم میره دستشویی.مخفیانه به حمام رفتم تا به حمام مادرشوهرم نگاه کنم.سپس مادرشوهرم بدن خودش را به دست گرفت و طوری خودارضایی کرد که انگار می خواهد آن را به من نشان دهد.دیگر طاقت نیاوردم و در را باز کردم و مادرشوهرم را بغل کردم.همه چیز رو به مادرشوهرم دیدم که مقاومت کرد و وقتی گفتم طاقت ندارم گفتم فقط این دفعه بود با دست و دهنم این کارو کردم.فردای آن روز که همه بیرون بودند و مادرشوهرم تنها بود، به خانه آمدم.مادرشوهر متعجب را از بالای لباس نوازش کنید.وقتی برای نادیده گرفتن مادرشوهر مقاومم لباس هایم را درآوردم و فاقم را لمس کردم، لباس زیرم کثیف بود از آب عشق.چوب گوشتی را داخل مادرشوهرم فرو کردم که با وجود اینکه دوست نداشت، واکنش حساسی نشان داد.پیستون ساختم تا لذت ببرم که مادرشوهرم اوج می گرفت و من هم شلیک کردم.وقتی گوشت چکه شده را در دهان مادرشوهرم گذاشتم، قطره هایم را با چهره ای کمی شاد که به نظر می رسید به دردسر افتاده بود، مکید...

واژینال با محارم برای یک مادر پنجاه و چند ساله ناتسوکو کایاما

مادری پنجاه ساله که به کارهای خانه مشغول بود و به طور روزانه احساس کمبود ورزش می کرد، برای شل شدن بدنش شروع به حرکات کششی کرد.سینه های بزرگ که از یک سینه بند رسیده و نرم بیرون زده و یک باسن بزرگ بیرون زده است.پسرم با دیدن چنین قیافه مادری بی اختیار نعوظ می گیرد.مادر پنجاه ساله که مدت هاست هوس را در خروس پسرش احساس نمی کرد، سینه های نرم و بزرگش را تکان داد و او را به سمت بیدمشکی تپنده سوق داد.

موهای زشت زیر بغل مادر بی ادب یوکاری اوریهارا

یوکاری اوریهارا با موهای شلخته ای ظاهر می شود که بوی یک زن بالغ شیرین را در زیر بغل خود منتشر می کند!فوجیو پس از دیدن بدن شهوانی و موهای زشت زیر بغل مادرش، احساس زنانگی کرد و با رفتاری سرکش مادرش را دور نگه داشت.وقتی فهمیدم پسرم به من هوس می کند، با برداشتن مرد جوانی لذت می بردم.خودارضایی اسباب بازی برای اغوای پسرم!شکنجه سکس جایی که یک مادر در اسارت یک دوست را می بندد!دگرگونی موهای زیر بغل 3P با مادر و بهترین دوست!چنین…

محارم خیلی خوشایند پس از دعوای مادر و کودک با یوکو کورماچی

یوکو پسرش تارو را به تنهایی بزرگ کرده است.با اینکه از صبح تا شب کار می کرد، زندگی اش اصلاً بهتر نشد.یک روز قرار است روز ورزش تارو برگزار شود، اما یوکو نمی تواند کار خود را مدیریت کند و این دو با هم درگیر می شوند.و چند روز بعد اتفاقی افتاد که منجر به آشتی دو نفر شد اما... یوکو کورماچی، یک زن بالغ بسیار محبوب، برای اولین بار در برچسب "Obasan" محدود به افراد بالای 40 سال ظاهر می شود! !

جفت گیری میکاکو اوشیما با همسر دخترش

من با مادرشوهر و همسرم زندگی می کنم.از یک نقطه به بعد نمی توانستم چشم از مادرشوهرم بردارم.مادرشوهری که در حین عرق ریختن به تنهایی از لذت لذت می برد.از زمانی که به طور تصادفی به آن شکل نگاه کردم.یک شب بعد از مدت ها همسرم برای اولین بار به من فشار آورد، اما من به دلیل خستگی نپذیرفتم.وقتی مادرشوهرم صحبت را شنید، اعتراف کردم که نمی توانم مادرشوهرم را از سرم بیرون کنم.مادرشوهرم اگر فقط برای امروز باشد، اگر فقط برای یک بار باشد، تمایل دارد سر به زیر به نظر برسد و دستم را می کشد...

تجاوز مادر به فرزند به ناریساکی یومی

مادرش یومی که با همسر و پسرش سیا زندگی می کند رازی دارد.من تنها پسرم سیا را دوست دارم، اما می خواستم از خواسته های دنیوی خود خلاص شوم، بنابراین پشت شوهرم پنهان شده بودم و عمل جنسی انجام می دادم.با این حال رفتارهای ناپسند مادرم که به نظرم خوب بود، تمایلات پنهان پسرم را بسیار گسترش داده بود.سیا شروع به آمیزش جنسی با مادرش کرد و نتوانست میل خود را سرکوب کند.یومی با تأمل در اعمال خود نتوانست در برابر خواسته های سیا مقاومت کند و در نهایت از خط ممنوعه عبور کرد...

در حالی که وجود شوهرش سوسو می زد، پدرشوهرش عرق کرده و او را لیس می زد... ریری ناناتسوموری

شوهر خیانت نمی کرداما من….من با پدر و مادر شوهرم در یک خانه دو خانواده زندگی می کردم، اما مادرشوهرم ناگهان خانه را ترک کرد و شوهرم از من پنهان شد و تلفنی مشکوک دریافت کرد.قرص های خواب آور سرو می شود و بدن بی جنسیت و ناامید لیسیده و تحقیر می شود. "شوهرم داره به من خیانت میکنه...من تنهام..." من بدترین کسی هستم که حس میکنم پدرشوهرم داره لعنتم میکنه در حالی که چشمای شوهرم رو میدزدم...با این حال، خیانت شوهرش یک سوء تفاهم است...