"آیا نگران سینه های من هستی؟" من اذیت شدم و نعوظ گرفتم و با دوست دختر بیدمشک ارشدم رابطه جنسی داشتم... یوکو اونو
"مگر نگران سینه های من نیستی؟"سالمند من با دوست دخترش یوکو زندگی می کند.آقای یوکو با نگاه کردن به من که تصور و نصب کردم، گفت: "من به شما لعنتی می دهم...".یک رویداد تابستانی که دیگر نمی توان آن را به عقب برگرداند.