نتایج جستجو برای "": 1 نتیجه

وقتی به سینه های مادرم که خیس شده بود نگاه می کردم.ریکو میزوساوا

آن صحنه در ذهن من سوخته است و نمی توانم آن را ترک کنم.هرچقدر هم که خاموشش کنم، شوری که به وجود می آید فروکش نمی کند.ساتوشی که نمی دانست چگونه با هیجانی که قبلا تجربه نکرده بود کنار بیاید، خود را در خودارضایی غوطه ور کرد.منظره ای که ساتوشی را دیوانه کرد.این بدن برهنه بی دفاع مادر ریکو است که در حال حمام کردن بود.سینه خیس بود.لحظه ای که او شاهد آن بود، چیزی در درون ساتوشی شکست و وجود ریکو از یک مادر مهربان به یک شی جنسی تغییر کرد.می خواهم دوباره سینه های مادرم را ببینم.می خواهم لمسش کنم، می خواهم نفسش کنم...ساتوشی تحت تأثیر احساسات شدید، وارد اتاق خوابی می شود که ریکو در آن خوابیده است.