من و سومین مرگ پدرشوهرم، خانه پدر و مادر همسرم و مادرشوهرم ناتسکوکو، دیوانه شدیم. 3 شب و 3 روز عرق آور بازگشت به خانه زندگی کرمپی-.ناتسوکو کایاما
در سومین سالگرد فوت پدرشوهرم، من و همسرم از تعطیلات اوبون استفاده کردیم تا به روستایی که مادرشوهرم زندگی می کرد، برگردیم.مادرشوهرم، ناتسوکو، همیشه مهربان است و سینههای چاقش را بدون محافظت در معرض دید قرار میدهد، بنابراین هر بار که به خانه میرفتم نمیتوانستم دست از تپیدن بزنم.با وجود اینکه سعی کردم میل جنسی ام را از بین ببرم، همسرم با من برخورد نکرد و من با ناراحتی به استقبال روز یادبود رفتم.و من طبق توصیه الکل مینوشم و در حالت MAX میل جنسی به خواب میروم.و وقتی ناگهان از خواب بیدار شد، ناتسوکو را که در مقابل او قرار داشت با همسرش اشتباه گرفت و به او حمله کرد.