نتایج جستجو برای "": 4 نتیجه

روزی روزگاری، همکلاسی دوست زن من که مانند یک دوست مرد بود، یک زن متاهل با تالارهای بزرگ بود و او خیلی ناامید بود... او 2 ین گرفت و درخواست سکس خامه ای کرد. جولیا

جولیا، دوست دوران کودکی یک زن متاهل بی تنه.اوج ناامیدی بر اساس بی‌جنسی روزانه... من از مدت‌ها قبل با هم رابطه خوبی دارم، و خجالتی هستم و 2 ین می‌گیرم و التماس می‌کنم که سکس واژینال قطع شود. "اگر پول بپردازی، تقلب نیست..." آنها باید مانند دوستان مرد دوستان خوبی باشند، اما قبل از اینکه متوجه شوند، به انکوی یک دوست دل بسته اند.وقتی آن را در می‌آورم، سینه‌های بزرگ جی‌کاپ و بدنی زشت دارم... نمی‌توانم نعوظ کامل را متوقف کنم! !بالاخره زن و مرد. سازگاری SEX خیلی خوب است و جلسه محرمانه cum shot را بارها و بارها تکرار می کند! !

کسی که به دریهرو آمد، یک همسر د اس در همسایگی بود.اگر سعي كني ضعف را درك كني و آن را برده جنسي گرداني، مهار مي شوي و بازداشت مي شوي.

<قطعا خالی از آب شهوانی!انزال مداوم در حالتی که نمی توانید مقاومت کنید!سومین! > وضعیت قلدری و قلدری برعکس شده است! ??پشیمان شدم و تصمیم گرفتم به Deriheru زنگ بزنم زیرا توسط یک همسر زیبا در محله که به من مانند زباله نگاه می کرد مورد نفرین قرار گرفتم.بعد چه زن متاهلی بیرون آمد!پوزخند... هول.قرار است یک پوچی تهدید کننده و بازگشتی فوری باشد!گیوتین، گلوله، مهار لاستیکی... بارها در معرض خروس قرار گرفتم و ماهی مرکب خوردم، و امروز هم به عنوان یک برده جنسی زنده هستم.

زن صاحبخانه جوان بی تنه ای که توسط شوهرش مجبور به سرگرمی با شوهرش شده بود، توسط مردانی که تا سرحد مرگ از آنها متنفرم، مجبور شدم بارها و بارها تا صبح تمام کنم... جولیا

«همسرت هوسباز است، نه؟» زن و شوهری که یک مسافرخانه قدیمی را اداره می‌کردند، دچار مشکل مالی شدند و از یک شرکت مالی بی‌وجدان پول قرض گرفتند و پرداخت سود عقب بود.و شوهر تسلیم این تهدید می شود که "بیا با سرگرمی های بدنی خانم صاحبخانه آن را یک کاره کنیم."مردان بی نظیری که همسران دلبندشان را می سپارند به مسافرخانه می روند و از صبح تا شب هر کاری می خواهند انجام می دهند.در نهایت وقتی جلوی شوهرم ماهی مرکب درست کردم و سینه هایم را خوردم، در لذتی فرو رفتم که ناامیدانه نمی توانستم آن را رد کنم.

یک زن متاهل در یک شغل پاره وقت که به من اجازه می داد وقتی آخرین قطار را از دست دادم بمانم ... نمی توانستم مقاومت کنم که سینه هایم از لباس راحتی بدون سوتین بیرون بیاید و تا سحر به لعنتی بپردازم! جولیا

زن مسن متاهلی که مرا به اشتباه کردن در کار پاره وقت تشویق می کند... او مهربان است و سینه های بزرگی دارد... وجود شفابخش است.روزی که یک اشتباه بزرگ مرتکب شدم... از من دعوت کردند برای نوشیدنی بیرون بروم و آخرین قطار را از دست دادم.علاوه بر این، وقتی در حالت مستی لنج بدون سینه بند را دیدم، قلبم تند تند می زد، "دعوتم می کنی!"نیزه بپیچ تا صبح!