مادر دوستم، موموکو، که جدی و سخت کوش است، آنقدر خارق العاده بود که منی من را تا زمانی که گلوله هایم کاملاً از بین رفت، خارج کرد.موموکو ایشیکی
شوهرش سه سال پیش درگذشت و مادرش موموکو پسرش کازویا را به سختی به تنهایی بزرگ میکرد.با این حال، نمرات او به هیچ وجه بهتر نشد و ناامیدی او به دلیل استرس تحصیلی شروع به جمع شدن کرد.من نمی توانم آن را با حال و هوای مصادره شده از دوست پسرم Shunsuke تحمل کنم و در خودارضایی افراط کنم.تصادفا، شونسوکه شاهد این موضوع است...موموکو که میل جنسی او به دلیل خودارضایی از کنترل خارج شده است، به جای اینکه او را سرزنش کند، خروس ایستاده او را می گیرد و شروع به هوس زدن می کند.