مادر شوهر61 فیلم

داماد ماکو اودا به دنبال تاریک های بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

با اینکه دختری متاهل دارد، مادرشوهرش ماکو هنوز در اوج زندگی اش به سر می برد.ماکو با الهام از یک زن و شوهر صمیمی، میل جنسی داشت، اما رابطه او با شوهرش از قبل سرد شده بود.چوب گوشت عصبانی داماد به ماکو نزدیک می شود که از چنین ناامیدی رنج می برد!هدف داماد بدن پخته ماکو و سینه های بزرگ وحشیانه است!ماکو که با شتاب هل داده شده و گرفتار دامادش شده، همچنان در خانواده اش پنهان می شود و در همدستی با دامادش غرق می شود.Cunnilingus در حمام، آموزش ویبراتور در اتاق نشیمن، و Cum shot واژن در اتاق خواب!دو نفری که همدیگر را دوست دارند و در تمام خانه همدیگر را دوست دارند، یک امر ممنوعه خانگی زاییده شهوت غیرقابل کنترل!

من حتی اگر دهانم پاره شده باشد نمی توانم به همسرم بگویم، باورم نمی شود که مادرشوهرم را باردار کردم. -من خودم را در یک سفر بهار گرم به مدت 1 روز و 2 شب گم کردم. - اومی ناتسکاوا

"تایکی کان، لطفا... می توانید یک ماه قبل از سفر خودداری کنید؟"باید یک سفر بهار آب گرم بدون خانواده می بود، اما او از آن استفاده کرد و از او خواستند با همسرش بچه دار شوند.با این حال، همسرم علاقه ای به بچه دار شدن ندارد و هر چند بار او را دعوت می کنم، امتناع می کند.در مسافرخانه پرسه می زدم و سعی می کردم هوس هایی را که در پرهیزهایم جمع شده بود را آرام کنم و اتفاقاً شاهد ظاهر اغوا کننده حمام مادر شوهرم بودم.

حتی مادرشوهرم هم می خواهد باردار شود.شوتا چیساتو

چیساتو با دختر و شوهرش زندگی می کند.خانواده سه نفره با هم در هماهنگی زندگی می کردند.چیساتو که نمی‌توانست شب دیروقت بخوابد، متوجه نشت صدایی از اتاق خواب دخترش شد.وقتی یواشکی نگاه می کنم، دخترم و شوهرش مشغول کار هستند.به اتاقم برگشتم و فکر کردم که با هم رابطه خوبی داریم.با این حال، بدن چیساتو از کاری که هر شب انجام می شد، درد می کرد...

واژینال یک مادر و پسر باعث فعالیت جنسی شد.میورا اریکو

من تمایل دارم کنار بکشم، و از اینکه پدرم دور از خانه نیست سوء استفاده می‌کنم، اما چیزهای مختلفی را آپلود می‌کنم، زیرا مشتاق یک مشارکت‌کننده شیک U*U* هستم.با این حال، محبوبیت زیادی ندارد.نگران بودم که تعداد بینندگان زیاد نشود.امروز وقتی پخش زنده داشتم مادرم ناگهان وارد اتاقم شد.تعداد بینندگان یک دفعه زیاد شد، شاید به این دلیل که دیدن من با عجله و مادرم که مات شده بود، جالب بود.بیننده گفت که مادرم زیبا یا ناز است، برای همین به این فکر کردم و مخفیانه از زندگی روزمره مادرم فیلمبرداری کردم و آن را آپلود کردم.به محض افزایش تعداد بینندگان، موارد شدیدتر مورد نیاز است.ویدیوهایی با لباس های کمی سکسی بسیار محبوب شده اند.این باعث شد حالم بهتر شود، بنابراین یک دوربین مخفی نصب کردم و زندگی روزمره مادرم را دنبال کردم.در ویدیویی که گرفتم، مادرم در طول روز مخفیانه خودارضایی می‌کرد.من تعجب کردم، اما مادرم هم زن بود، پس آرام شدم و تصمیم گرفتم یک روز دیگر ویدیو را ببینم.سپس یک مرد زایمان و مادرم رابطه جنسی داشتند و من با وجود اینکه مادر خودم بودم هیجان زده شدم.این ویدیو هم مورد توجه بینندگان قرار گرفت و من می خواستم بیشتر از رابطه جنسی مادرم فیلم بگیرم، بنابراین شبانه در اتاق خواب مادرم شیطنت درست کردم.مادرم که در راه از خواب بیدار شد، تعجب کرد و سعی کرد مرا سرزنش کند، اما وقتی در مورد زنای جنسی گفتم، مطیع شدم و به مادرم سکس واژن دادم.این ویدیو هنوز هم بسیار محبوب است، اما من نگران بودم که چگونه با مادرم رفتار کنم.موقع شام من و مادرم ساکتیم.هوای سنگینبه مادرم گفتم متاسفم، اما به او گفتم که او را هم به عنوان یک زن دوست دارم.مادرم به آرامی بوسه مرا پذیرفت و از آن روز به بعد زن من شد...

بعد از جشن فارغ التحصیلی ... هدیه ای از طرف مادرشوهرم به شما در بزرگسالی.زن بالغ زیبای انحصاری مدونا شروع را با جذابیت جنسی درخشان جشن می گیرد.ریریکو کینوشیتا

تومویوکی که خانه والدینش را ترک کرد و دوران تحصیلی خود را به تنهایی در یک خوابگاه گذراند.سه سال در یک چشم به هم زدن گذشت و بالاخره جشن فارغ التحصیلی فرا رسید.وقتی با دوستم آخرین مسیر مدرسه را می رفتیم، ناگهان زنی ظاهر شد.لبخندی زیبا مملو از مهربانی... این مادرشوهرش ریریکو بود که مخفیانه آمده بود تا رفتن تومویوکی را جشن بگیرد.سپس تومویوکی ریریکو را که بیش از حد مشروب نوشیده بود به محل اقامت خود می برد و می گوید: "امروز یک جشن است." ------------------------------------------------ -------------------- ورود و یک ویدیوی محدود ویژه به مشتریانی که کار مورد نظر را خریداری کرده اند ارائه می شود! [نمای کلی کمپین حاضر] اگر در طول دوره کاری با علامت [زن بالغ / زن متاهل 3% تخفیف شماره XX] خریداری کنید، با توجه به تعداد خریدها، یک ویدیوی جایزه دریافت خواهید کرد.ورود به کمپین برای دریافت فیلم جایزه الزامی است.لطفاً صفحه ویژه را برای جزئیات کمپین مانند امتیاز خرید و ثبت نام بررسی کنید. [یادداشت] ・ برای دریافت هدیه باید در دوره فروش وارد صفحه ویژه شوید.・در طول دوره فروش، محصولات هدف هر XX جایگزین خواهند شد.・ ویدیوهای ماهانه برای کمپین واجد شرایط نیستند. ------------------------------------------------ --------------------

من برای اولین بار دوست دختر داشتم، بنابراین تصمیم گرفتم با مادرشوهرم شوری یاماگوچی تمرین سکس و سکس واژینال انجام دهم.

من برای اولین بار او را گرفتم ...با این حال، من به عنوان یک باکره که هیچ تجربه ای در مورد زنان ندارم، نمی دانم برای خوشحال کردن یک دختر چه کار کنم...در چنین مواقعی تنها کسی که می توانید با او صحبت کنید مادر شوهرتان است.سپس یک پیشنهاد تکان دهنده، "می خواهی باکرگی ام را دور بریزم؟"ارتباط خونی نداره ولی با مادرشوهرم...به خاطر او، بر انزال زودرس غلبه کردم و تمرین کردم که او را تقدیر کنم.اما بعد از تمرین جنسی متوجه شدم ...مادرشوهر، من... بدون مادرشوهرم نمی توانم هیجان زده (نعوظ) شوم!

مادر جایگزین دوباره چیساتو شدا

چند سال پس از اینکه چیساتو دخترش را به عنوان یک جانشین به دنیا آورد.رابطه او با دامادش به طور طبیعی پایان یافت و او دوباره به زندگی مجردی خود بازگشت.در آن لحظه زوج خواهر و دختر با چهره ای غمگین در مقابل چیساتو ظاهر شدند.و من به چیساتو گفتم که می‌خواهم او هم مثل خواهرش جانشین من باشد.چشمان چیساتو به شدت سیاه بود، اما چاره ای جز تکان دادن سرش به صورت عمودی نداشت، زیرا نمی خواست چهره غمگین موماتسو را ببیند.پس از آن، دختر پریود مادرش چیساتو را پرسید و تاریخ لانه گزینی احتمالی را بررسی کرد.سه نفر در اتاق خواب با نگاهی پرتنش.در حالی که دخترم در حال تماشا است، عمل چیساتو و خواهر شوهرم شروع می شود.چیساتو فکر کرد که نباید آن را احساس کند، اما دوباره با مرد جوان بی حس شد.هنگام دریافت اسپرم داماد در داخل، احساس کردم میل جنسی در خودم می جوشد.با خیال راحت کاشته شد و خواهرم و شوهرش بچه سالمی دارند.چیساتو به او خیره می شود، اما نگاهش به خواهر شوهرش است...

من حتی اگر دهانم پاره شده باشد نمی توانم به همسرم بگویم، باورم نمی شود که مادرشوهرم را باردار کردم. -من خودم را در یک سفر بهار گرم به مدت 1 روز و 2 شب گم کردم. - هاتسونه مینیوری

همسر و مادرشوهرم که از طرفداران پر و پا قرص بت چشمه آب گرم "سوکای اونپو" هستند، فهمیدند که ماه آینده به چشمه آب گرم نزدیک می آیند، بنابراین خانواده چهار نفره تصمیم گرفتند به یک سفر بهار آب گرم بروند. .با این حال، پدرشوهرش از او می خواهد که از فضای چشمه های آب گرم برای بچه دار شدن استفاده کند و به او دستور می دهند یک ماه قبل از سفر زندگی پرهیزکاری داشته باشد.و روز سفر همسرم که به بت ها و چشمه های آب گرم وسواس دارد اصلا اهمیتی نمی دهد.در نهایت یک شب خسته کننده را گذراندم و وقتی در مسافرخانه پرسه زدم، به طور اتفاقی شاهد حمام کردن مادرشوهرم بودم.

تنها با مادرشوهرم در شب خاموشی بزرگ...یک رابطه کرمی یک شبه که با یک تصادف شروع می شود.شیراکی یوکو

من قصد داشتم بهار امسال با خانواده همسرم برای شام بیرون بروم که هوا کمی گرم شده بود.همسرم برای بردن پدرشوهرم رفت و من با مادرشوهرم یوکو تنها بودم.من همیشه مجذوب یوکو سان بودم که پرانرژی، زیبا بود و لباس جنسی بزرگسالان به تن داشت.یک آبجو خالی کردم تا تنش از بین برود، اما درست بعد از نان تست، برق در مقیاس بزرگ قطع شد.همسر و پدرشوهرم به دلیل ترافیک سنگین نمی توانستند به خانه بیایند و وقتی با یوکو که از قطعی برق می ترسید و من را رها نمی کرد تنها بودم نتوانستم جلوی هیجانم را بگیرم.

بعد از جشن فارغ التحصیلی ... هدیه مادرشوهرت به تو که بالغ شدی.یومی کازاما

سه سال پس از ترک خانه، زندگی طولانی دانشجویی او در یک چشم به هم زدن به پایان رسید.یه کوچولو تنها راه خونه بدون پدر و مادر، چیزی که از اون طرف با لبخند اومد... چه مادرشوهری، یومی.یو نمی توانست خوشحالی خود را از دیدار مادرشوهرش که پنهانی از زن بودن خود آگاه بود پنهان کند. یومی در حالی که در مورد جشن فارغ التحصیلی اش هیجان زده است، با مراقبت از او به مسافرخانه می رسد.سپس برای جشن رفتنش از مادرشوهرش هدیه می گیرد و دوباره بالغ می شود. ------------------------------------------------ -------------------- [زن بالغ/زن متاهل 3% تخفیف قسمت 2] به پایان رسید.برای مشتریانی که شرایط دریافت ویدیوی جایزه را دارند، ویدیوی جایزه به صورت خودکار به محصول خریداری شده (ویدئو) در حدود 30 دسامبر (دوشنبه) اضافه می شود.تاریخ و زمان اضافه ممکن است تغییر کند و در زمان اضافه شدن تماس فردی برقرار نخواهد شد. * برای جزئیاتی مانند اطلاعات امتیاز اینجا را کلیک کنید ----------------------------------------- ----------------------------

من مخفیانه مادرش را لعنت می کنم ... اری تاکیگاوا

جیبون با او که نیم سال است با او رابطه برقرار کرده است، اوقات خوشی را سپری می کند، اما در واقع مخفیانه با مادرش رابطه جنسی داشته است.نمی دانم آیا آغاز همه چیز درست قبل از شانس انسان بوده است...مادری زیبا با مهربانی از جیبون استقبال کرد و در زمانی که او نبود به دیدارش رفت.در حالی که داشتیم تنها می گذروندیم یه جورایی خارش داره اما هم جیبون هم مامان کم کم زن و مرد شد... جفت ممنوع بدون گفتن...

رابطه مادر و پسر با پسری که نمی تواند به عقب برگردد امی تودا

پدر بیولوژیک من با بدهی زیادی از دنیا رفت و ما مادر و فرزند مجبور شدیم در فقر شدید زندگی کنیم.چند سال بعد مردی در مقابل بدهی مادرش ظاهر شد و آن مرد شریک ازدواج مجدد مادرش شد.درست زمانی که فکر کردم بالاخره ما مادر و فرزند می توانیم خوشحال باشیم، پدرشوهرم بیکار شد و مست شد.از پدرشوهرم که از روز الکل می‌نوشید و مادرم را فحش می‌داد، احساس انزجار کردم.پدرشوهرم که دنبال کار نبود، مادرم را به تن فروشی واداشت.من از این واقعیت غافل بودم و به مادرم توصیه کردم که از پدرشوهرم جدا شود، اما مادرم تصمیم نگرفت.یک روز که به خانه آمدم، پدر شوهرم دوربین فیلمبرداری در دست داشت و از خودارضایی مادرم فیلم می گرفت.پدرشوهرم با وجود تعجب من دست مادرم را گرفت و کم کم فاق مرا لمس کرد و به پسرم دستور داد این کار را انجام دهد.مادرم از این کار بدش می آید، اما من با دیدن او یکدفعه بلند شدم و به دهان مادرم شلیک کردم.انزجار و گناه، اما هیجانی وصف ناپذیر را احساس کردم.آن شب مادرم که معمولا مشروب نمی خورد، مشروب زیادی می خورد.مادرم زمزمه کرد: متاسفم.بدون اینکه چیزی بگم به اتاقم رفتم.اواخر شب که در اتاقم باز شد، مادرم بدون هیچ حرفی وارد شد...

دو پسر که در اتاق بچه ها مرتب هستند و مادرشان رین مسئول پردازش جنسی است.رین اوکای

کی دنده ها دیوانه شدند...؟ده سال پیش، زمانی که با شوهرم ازدواج کردم، برادر بزرگترم تاتسویا و برادر کوچکترم کازویا فرزندانی خوش اخلاق و اجتماعی بودند.با این حال، پس از اینکه برادر بزرگترش در امتحانات مردود شد، او شروع به کناره گیری در خانه کرد و برادر کوچکترش کازویا به تدریج تاریک و تحریف شد.و یک روز، کازویا-کون با چشمان تیره و کدر از من درخواست کرد که برای جنسی رفتار کنم.سعی کردم به او دلداری بدهم که نمی دانست اگر اینطور ادامه ندهد چه اتفاقی می افتد، اما برادرم تاتسویا کان مرا دید.

مادرشوهر چیزورو ایوازاکی بستری شدن در بیمارستان

همسر او، یومیکو، در بیمارستان بستری شده است و توشیو با پدرش، هاروئو زندگی تنهایی می کند.یک روز، مادر یومیکو، چیزورو، وقتی از طعم غذای فوری خسته شده است، به خانه می رود.توشیو لطف چیزورو را برای تمیز کردن اتاق به هم ریخته اش و سرو یک غذای خانگی گرم به او می پذیرد، اما...از آن روز به بعد، چیزورو هر روز از خانه توشیو دیدن می کند.مادری و بدن سرشار چیزورو برای توشیو، که در جوانی مادرش را از دست داد، بسیار محرک است.

مادرشوهر بی تنه ای که می تواند در واژن Chitose Saegusa انزال کند

مدتی است که با شوهرم که یک سال با من فاصله دارد ازدواج کردم، اما نمی توانم با ناتنی شوهرم، واتارو، گفتگوی شایسته ای داشته باشم.یک روز چیتوز از واتارو پرسید: "من را نادیده نگیری... هی، چگونه می توانیم یک خانواده شویم؟ من به حرف شما گوش خواهم داد."سپس دهان واتارو با پاسخی باورنکردنی برگشت.

G Cup مادرشوهر پسر تکراری خود را یوریکا آئوی گمراه می کند

پسر ناتنی شوهرم، یویچی، یک سال کالج را تکرار کرده است.اولش که ازدواج کردم باهاش ​​رابطه خوبی داشتم اما بعد از یک سال تکرار حتی باهام حرف نمیزنه.اما دلیلش من بودمدر واقع، به نظر می رسد یویچی نمی تواند سینه های جی کاپ من را از ذهنش بیرون کند و به نظر می رسد که او قادر به مطالعه نبود.برای یویچی متاسفم و تصمیم گرفتم به آرزویش برسم...

داماد مادرشوهر هونوکا ناکایاما که توسط داماد قوی جنسی اش ذوب شد

چند سال بعد از مرگ شوهرم.هونوکا که به تنهایی خوابیدن عادت کرده است، از سوی دخترش و همسرش اصرار کرد که با هم زندگی کنند.یک شب، هونوکا به طور اتفاقی شاهد خودارضایی دامادش بود.هونوکا مجذوب صحنه آلت تناسلی مردانه بود که برای اولین بار پس از مدت ها مشاهده کرد و شلیک قوی و شدید.چند روز بعد دخترش بیرون رفت و هونوکا لباس‌های شسته‌شده را برداشت و به اتاق دخترش و شوهرش برد.بعد دامادم داشت چرت می زد.هونوکا سعی می کند فوتون را روی او بگذارد، اما نگران فاق برآمده دامادش می شود.همان طور که روی شلوارم را لمس کردم تا داخل آن مکیده شود، احساس می کردم که ورم می کند.وقتی شلوارم را پایین انداختم و چانه خامم را گرفتم، به آرامی با نوک زبانم آن را لمس کردم.هونوکا که به چیزی که با تکان دادن واکنش نشان می داد علاقه مند شد، در آن جذب شد و آن را با تمام وجود می مکید.وقتی فکر کردم که مبهوت شدم، مایعی کدر به دهان هونوکا فوران کرد.هونوکا مسحور شده بود اما بعد از تمیز کردنش سریع از اتاق خارج شد...

داماد رین اوکای به دنبال تاریک‌های بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

شیر مادرشوهر خطرناک دینامیتی که داماد گرسنه مادر را دیوانه می کند! جمله "تو می توانی طوری از خودت مراقبت کنی که انگار مادر واقعی ات هستی" رابطه خطرناکی را به وجود آورد که در صورت معلوم شدن، خانواده را از بین می برد!با این حال، فرار داماد که تبدیل به یک حیوان جسمانی شده است متوقف نمی شود!Mappa SEX در اتاق نشیمن برای یک دم دستی مخفی در نزدیکی خانواده من!وقتی در وسط روز هستید، می توانید با یک ویبراتور کنترل از راه دور جوش بیاورید و وقتی خانواده در خواب هستند، می توانید لباس های زیر مزخرف بپوشید و به آنها تجاوز کنید!مادرشوهری که از همسرش بهتر است و یک کونزو که در حال حل و فصل روابط داخلی است!

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... رین اوکای

خانواده من با همسرم و مادر همسرم زندگی می کنند.من هر روز با مادرشوهر چاق و چاقم مشکل داشتم.یک روز مادر شوهرم لباس زیر را در حمام دید.وقتی لباس زیر را با تکان کمی بو می کشم، بوی مادرشوهرم می آید.غرق در دست گرفتن فاقم بودم...

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... Aoi Aoyama

مادرشوهری که پس از مدت ها برای اولین بار در میان این زوج دختر ظاهر شد، امروز همچنان جادوگر بود.اخیرا شوهرم که شب ها مدت زیادی با همسرش می گذرد ناخودآگاه با لباس زیر مادرشوهرش خودارضایی می کند.

من می خواهم توسط دامادم به عنوان یک مادر شناخته شوم.کانو ماهو

پدرم بدون مشورت با من دوباره ازدواج کرد.و من نمی توانستم ازدواج خودسرانه پدرم و مادر جدیدم را قبول کنم.یک روز سعی کردم مادرشوهرم ماهو را اذیت کنم و درخواستی غیر منطقی کردم که "اگر خودارضایی خود را به من نشان دهی، تو را به عنوان مادرم می شناسم."اگر اعتراف کند ماهو واقعا جلوی او شروع به خودارضایی کرد.و خروس سخت من...

من شدم اسباب بازی یک مادر وسوسه زشت یک مادرشوهر زیبا!ساتومی سوزوکی

یک مادرشوهر زیبا با سبکی برجسته، ناامید شده بود، زیرا نمی توانست با شوهر پرمشغله خود زندگی کند.میل جنسی قوی با نگاه کردن به بادمجانی که سیاه می‌درخشد تحریک می‌شود و به شدت به خودارضایی می‌پردازد، اما این میل ارضا نمی‌شود و پسری که به خانه می‌آید خود را در معرض پسرش قرار می‌دهد و او را به طرز مرموزی دعوت می‌کند.با دانستن اینکه جی ○ پسرم بزرگ است، چشمانم را براق و شیطنت کردم و وقتی دیوانه دکاشین بلند شده بودم، پسرم را فراری دادم و با پسرم بازی کردم.یاران یک مادرشوهر زیبا که دیوانه لذت با یک خروس بزرگ در دهان است!

مادرشوهر محبوب من که من را به تنهایی بزرگ کرد توسط بدترین دوست بدجنس شد... کانا میتو

من عاشق مادرم، کانا سان هستم.دلیلش این است که کانا سان مادر واقعی او نیست، بلکه شریک ازدواج مجدد پدرش و زنی است که او آرزویش را دارد.بعد از فوت پدرم مرا که از نظر خونی فامیل نیستم تا دانشگاه بزرگ کرد.می خواستم جبران کنم کانا سان، اما در عین حال بیشتر از مادرم احساس می کردم.با این حال، افکار او توسط بهترین دوستش کنجی شکسته می شود.در حالی که از رابطه من با کانا حمایت می کرد، کنجی که به آن رابطه حسادت می کرد، به سرعت به کانا نزدیک شد.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... ریوکا آئویاما

من با پدر و مادرم زندگی می کنم.پدر و مادر شوهرم با من خوب بودند، اما همسرم کمی سرد شد.بعد از مدت ها او را به بازی دعوت کردم اما او به بازی معتاد شد و نپذیرفت.در راه رفتن به اتاق نشیمن با احساس ناامیدی، لباس زیر مادرشوهرم را در حمام دیدم.وقتی لباس زیر را با تکان کمی بو می کشم، بوی مادرشوهرم می آید.دیوونه شده بودم و داشتم فاقم رو کنترل میکردم.بعد مادرشوهرم آمد و من با عجله پایین تنم را پنهان کردم.بعد از سکوت، مادرشوهرم در راه بود و به آرامی فاق مرا لمس کرد.فاقی که یک لحظه پژمرده شده بود سفت شد و مادرشوهرم صورتش را در فاق من فرو کرد و آرام آرام شروع به مکیدن کرد و گفت این راز فقط برای امروز است.

داماد مادرشوهر سومیره شیراتوری که توسط داماد قوی جنسی اش ذوب شد

سومیره که شوهرش را از دست داده و با دختر و شوهرش زندگی می کند.یک روز صبح تصادفاً شاهد فاق دامادم بودم.من قبلا هرگز متوجه آن نشده بودم، اما آنقدر کنجکاو هستم که نمی توانم دوبار به آن نگاه نکنم.و چند روز بعدبه دامادی برخوردم که چرت می زد، اما سومیره با اینکه خواب بود به سمت فاق که به شدت ورم کرده بود کشیده شد و فاق دامادش را می مکید.همون شب وقتی به تنهایی داشتم خودارضایی میکردم و حس فاق دامادم رو در روز یادم میومد، دامادم ظاهر شد...

دلیل اینکه من در این سن ازدواج کردم این بود که آن پسر را داشتم ... میری فوجیزاکی

میری یک فرزند مطلقه دارد.او عاشق مرد جوانی شد که از بازدیدکنندگان دائمی دفتر میری بود و با او رابطه عاشقانه برقرار کرد.با این حال، میری از مخالفت پسرش برای قرار گذاشتن با مرد جوان تر ناراحت شد، اما او با مرد مطلقه ای ازدواج کرد که به دلایلی با او آشنا شد.در زمان ملاقات با پسر آن مرد، آن مرد کوچکتر روبروی میری نشسته بود که گفت از آشنایی با شما خوشحالم.بله، میرعی که می خواست هر طور شده با جوانتر زندگی کند، با پدرش ازدواج کرد.آرزو برآورده شد و ما چهار نفر شروع به زندگی مشترک کردیم.میرعی که برای اولین بار بعد از مدت ها در شبی که شوهرش به خواب رفته بود در آغوش او بود.در موقعیتی که نمی توانستم صحبت کنم، بی سر و صدا بدنم را روی هم جمع کردم و عشقم را تایید کردم.چند روز از آن روز گذشته بود و میری نتوانست عاشق او شود.میری نمی توانست تحمل کند که با همدیگر دست نزنند.در آن زمان، شوهر و پسرم گفتند که دو مرد برای ترویج دوستی بین والدین و فرزندان، مشروب می‌روند.میری نسبت به آن دو که چیزی در مورد او نمی‌دانستند احساس گناه می‌کرد، اما تصور اینکه او در آغوش او بود، پایین تنه‌اش را داغ کرد و لکه‌های شرم‌آور لباس زیرش را لکه‌دار کرد.

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... کائوری میزوساوا

کائوری پس از مدتی برای اولین بار به آپارتمان این زوج دختر آمد.ظاهر شاد حالم را خوب کرد و دخترم نزدیک بود چهره نوه ام را ببیند... در همین لحظه لبخند دخترم محو شد و تنها به اتاق خواب رفت.به کائوری که ناراحت است، داماد به او گفت که حتی اگر او را دعوت کرده باشد، هیچ گونه فعالیت جنسی وجود ندارد و او در وهله اول از خود این عمل متنفر است.من می خواهم این کار را انجام دهم، اما داماد که می گوید ... فقیر بود.کائوری ایستاده بود و نمی توانست چیزی بگوید.یک روز که در حموم را باز کردم، دامادم با لباس زیر کائوری که در دستش بود، فاقش را بست.کائوری که فکر می‌کرد دامادش به خاطر دخترش عذاب می‌کشد، بدون اینکه به دخترش بگوید به آرامی دستش را دراز کرد.

تولد XNUMX سالگی مادرشوهر آساکو کیتاموری که به داماد اجازه می دهد تا داخل شود

وقتی به دامادم فکر می کنم بدنم درد می کند.فکر میکردم زن بدجنسی نیستم...وقتی دخترم ازدواج کرد و دامادم به خانه ام آمد هرگز فکر نمی کردم که با دامادم چنین رابطه ای داشته باشم.روزهایم را شلخته می گذراندم، شوهر و دخترم با دامادم شیرین بودند و من فقط به دامادم سرزنش می کردم.وقتی از دخترم پرسیدم آیا بچه دار نمی شود نظرم تغییر کرد.دختر گفت که نمی خواهد با دامادش بازی کند.فکر می کردم دخترم اینطوری شده چون دامادم قوی نیست.بنابراین من دامادم را سرزنش کردم و خواستم که او زندگی تنبل خود را تغییر دهد.سپس دامادم به من حمله کرد.من مقاومت کردم، اما او را به شدت گرفتند و خمیر کردند، لباس‌هایم را از تنم درآوردند و چیز سفت شده را داخل من هل دادند.دامادم بارها و بارها با چوب داغ به من زد چون با عصبانیت و تعجب کاری از دستم بر نمی آمد.دامادم چوبی را بیرون آورد و به الاغم شلیک کرد و رفت.من برای اولین بار بعد از مدت ها از این عمل مبهوت شدم و فکر کردم که می خواهم به جای عصبانیت از دامادم، اوج را که از درون بیرون زده شده است بچشم.چند روز بعد دخترم بیرون رفت و گفت که می خواهد خرید کند.وقتی داماد غسل می کند، به حمام می رود.طاقت نیاوردم و دنبال دامادم رفتم.دیدم پایین تنه ام درد می کند و به طرز شرم آور خیس شده است.وقتی وارد حموم شدم دامادم تعجب کرد اما چشمانش خندان بود.فاق داماد که من را برهنه دید کم کم بزرگ می شود.من همه دامادم را می خواستم و داشتم می مکیدم.و همزمان با چشیدن پرتاب داخل به اوج رسیده است.هر بار که آلت تناسلی داماد می‌تپید، لذتی دلپذیر بارها و بارها سرازیر می‌شد.و وقتی شوهر و دخترم کنارم نیستند، از ملاقات با دامادم لذت می برم...

امروز تو را در ناکا بیرون می گذارم تا باردار شوی... شوری یاماگوچی

مادری به نام شوری که پس از مرگ همسرش دخترش را به تنهایی بزرگ کرد.دخترم که با شکوه بزرگ شد ازدواج کرد اما با جوری زندگی کرد.اتفاقی که یک روز افتاد که من یک زندگی معمولی اما شاد داشتم.وقتی به زندگی شبانه دخترم و شوهرش نگاه می کنم، شوکه می شوم.داماد که شخصیتی لطیف و جدی دارد دخترش را با کمری خشن مثل جانور وحشی ماهی مرکب درست می کرد.با دیدن آن ظاهر [خاطرات تیراندازی با یاریمان با اعتیاد به سکس] زنده شد و میل جنسی غیرقابل کنترل شده است….

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... یوریکو تاکازونو

بعد از مدت ها به خانه پدر و مادر همسرم برگشتم.وقتی حمام کردم شامپو نبود و مادرشوهرم به جای همسرم آورد و به من گفتند که پشتم را می شوی اما از شستن آن خودداری کردم.در حالی که مادرشوهرم مرا شستشو داد، به همسرم گفتم که من بی جنسی هستم.مادرشوهر گفت دخترش پشیمان است و مدتی سکوت شد...

تبریک می گویم! ! اولین سالگرد اختصاصی مدونا! ! ! !دعوت یک مادرشوهر که همیشه خروس بزرگ دامادش را می خواهد آی کانو

عشق مادرشوهری که به خاطر تکلیف همسرش با دختر و شوهرش زندگی می کند.زندگی روزمره آرامی بود، اما من هر روز خودارضایی می کردم تا تنهایی را بدون شوهرم پر کنم.یک روز، آی متوجه می شود که دامادش، ایچیرو، به دنبال او است...من مجذوب دکاچی ○ po او شده بودم و حتی فکر می کردم که می خواهم او از آن استفاده کند.و به محض اینکه متوجه شد با دخترش بی جنس است، با کاپ غرور خود به او نزدیک شد و شبانه روز به اغوای او ادامه داد.

یومی کازاما، دعوت غیر قابل تحمل مادرشوهر برای دیک بزرگ دامادش همیشه

یومی با همسر و زوج دخترش به خوبی زندگی می کند.با این حال، وقتی با شوهرم بی‌جنس شدم و داشتم به خودم آرامش می‌دادم، دامادم یوما او را به یک غذای جانبی تبدیل کرد.یومی به خاطر خروس خیلی بزرگش برایش متاسف شد. به او گفتم: «به خاطر ما دو نفر» و دکاچی پو او را همه جا اغوا کردم.تمام مدت خروس بزرگ یوما که به حماقت مادرشوهرش سپرده شده است، دیگر طاقت ندارد.کمپین بالغ / زن متاهل 4!یومی کازاما به صورت زنده ظاهر می شود!

مادرشوهر، خیلی بهتر از همسرم... چیساتو شدا

چند نفری که تصمیم گرفتیم با مادرشوهرم زندگی کنیم.با این حال مجذوب بدن مادرشوهر چاقم شدم و توهمات شیطنت آمیزم سرازیر شد...