زنای با محارم119 فیلم

در روزی که پدر و مادرم نبود، تمام روز را نیزه زدم تا اینکه خواهرم و اسپرم مردند.کاواکیتا میسا

پدر و مادرم یک شبه در یک سفر بهار آب گرم هستند که من با قرعه کشی برنده شدم!میسا که برادرش را دوست دارد، سینه های F-کاپ بزرگ شده اش را تکان می دهد و چیزهای شیطون می کند!اونی چان هم تا ته دل با بدن و سینه های میسا بازی میکنه!میسا که همچین برادر بزرگتری رو دوست داره! داداش، امروز با جنس زیاد میسا بازی کن! دوستت دارم داداش!

امروز تو را در ناکا بیرون می گذارم تا باردار شوی... شوری یاماگوچی

مادری به نام شوری که پس از مرگ همسرش دخترش را به تنهایی بزرگ کرد.دخترم که با شکوه بزرگ شد ازدواج کرد اما با جوری زندگی کرد.اتفاقی که یک روز افتاد که من یک زندگی معمولی اما شاد داشتم.وقتی به زندگی شبانه دخترم و شوهرش نگاه می کنم، شوکه می شوم.داماد که شخصیتی لطیف و جدی دارد دخترش را با کمری خشن مثل جانور وحشی ماهی مرکب درست می کرد.با دیدن آن ظاهر [خاطرات تیراندازی با یاریمان با اعتیاد به سکس] زنده شد و میل جنسی غیرقابل کنترل شده است….

مادر جایگزین یوشی میکی

برای بچه دار شدن خیلی تلاش می کردم اما به راحتی نمی توانستم بچه دار شوم و وقتی آن را چک کردم دخترم به اصطلاح نابارور بود.یک واقعیت غم انگیز که یک زوج دختر دریانوردی آرام با آن روبرو شدند.زوج دختر پس از نگرانی در مورد مشکلات خود به نتیجه خاصی رسیدند.یک شب دختر و شوهرش با حالتی موقر به مادرشان خیره شده بودند.گواهی ناباروری در دست است.دختر به مادرش که از این ناگهانی ناراحت شده بود گفت.من می خواهم مادرم فرزندم را به دنیا بیاورد.

مادر جایگزین نانائو ناکانو

برای بچه دار شدن خیلی تلاش می کردم اما به راحتی نمی توانستم بچه دار شوم و وقتی آن را چک کردم دخترم به اصطلاح نابارور بود.یک واقعیت غم انگیز که یک زوج دختر دریانوردی آرام با آن روبرو شدند.زوج دختر پس از نگرانی در مورد مشکلات خود به نتیجه خاصی رسیدند.یک شب دختر و شوهرش با حالتی موقر به مادرشان خیره شده بودند.گواهی ناباروری در دست است.دختر به مادرش که از این ناگهانی ناراحت شده بود گفت.من می خواهم مادرم فرزندم را به دنیا بیاورد.نمی خواستم چهره غمگین دختر عزیزم را ببینم، بنابراین مادرم چاره ای جز تکان دادن سر نداشت.چند روز بعد از آن روزهای باروری مادرم را بررسی کردم و در نهایت با دامادم برای دخترم اقدام کردم.ابتدا با هم تنش داشتند اما کم کم سرشان باز شد و بارها نطفه داماد در مادر رها شد.و چند ماه بعدکودکی که با خیال راحت کاشته شده و به طور پیوسته در حال رشد است.زن درون مادرش هم مثل رشدش شروع به بیدار شدن کرد...

مادر جایگزین آیاکا ماکیمورا

برای بچه دار شدن خیلی تلاش می کردم اما به راحتی نمی توانستم بچه دار شوم و وقتی آن را چک کردم دخترم به اصطلاح نابارور بود.یک واقعیت غم انگیز که یک زوج دختر دریانوردی آرام با آن روبرو شدند.زوج دختر پس از نگرانی در مورد مشکلات خود به نتیجه خاصی رسیدند.یک شب دختر و شوهرش با حالتی موقر به مادرشان خیره شده بودند.گواهی ناباروری در دست است.دخترم به آیاکا که از این اتفاق ناگهانی ناراحت شده بود گفت.من می خواهم مادرم فرزندم را به دنیا بیاورد.نمی خواستم چهره غمگین دختر عزیزم را ببینم، بنابراین مادرم چاره ای جز تکان دادن سر نداشت.چند روز بعد از آن روزهای باروری مادرم را بررسی کردم و در نهایت با دامادم برای دخترم اقدام کردم.ابتدا با هم تنش داشتند اما کم کم سرشان باز شد و بارها نطفه داماد در مادر رها شد.و چند ماه بعدکودکی که با خیال راحت کاشته شده و به طور پیوسته در حال رشد است.زن درون مادرش هم مثل رشدش شروع به بیدار شدن کرد...

مادر جایگزین دوباره چیساتو شدا

چند سال پس از اینکه چیساتو دخترش را به عنوان یک جانشین به دنیا آورد.رابطه او با دامادش به طور طبیعی پایان یافت و او دوباره به زندگی مجردی خود بازگشت.در آن لحظه زوج خواهر و دختر با چهره ای غمگین در مقابل چیساتو ظاهر شدند.و من به چیساتو گفتم که می‌خواهم او هم مثل خواهرش جانشین من باشد.چشمان چیساتو به شدت سیاه بود، اما چاره ای جز تکان دادن سرش به صورت عمودی نداشت، زیرا نمی خواست چهره غمگین موماتسو را ببیند.پس از آن، دختر پریود مادرش چیساتو را پرسید و تاریخ لانه گزینی احتمالی را بررسی کرد.سه نفر در اتاق خواب با نگاهی پرتنش.در حالی که دخترم در حال تماشا است، عمل چیساتو و خواهر شوهرم شروع می شود.چیساتو فکر کرد که نباید آن را احساس کند، اما دوباره با مرد جوان بی حس شد.هنگام دریافت اسپرم داماد در داخل، احساس کردم میل جنسی در خودم می جوشد.با خیال راحت کاشته شد و خواهرم و شوهرش بچه سالمی دارند.چیساتو به او خیره می شود، اما نگاهش به خواهر شوهرش است...

من قصد دارم خواهر بزرگتر پسر عمویم را ببینم که برای اولین بار در 5 سال گذشته با دیک من شوخی کرد ... "امروز آمدم رابطه جنسی داشته باشم" Kanon Kanade

"من اینجا آمدم زیرا می خواهم امروز رابطه جنسی داشته باشم!برای اولین بار تصمیم گرفتم خواهر بزرگتر باشم! رکورد رشد ترومای من که فریاد می زند و حمله می کند.ماشه 5 سال پیش بود... وقتی پسر عموی شیطونم موقع بازی با دیکم خراب شد انزال کردم.از آن زمان به یاد روزهایی افتادم که نمی‌توانستم دست از خودارضایی بردارم... اما نمی‌توانستم دخترخاله‌ام را طوری ببینم که انگار از من دوری می‌کند... «دیگر نمی‌توانم این کار را انجام دهم... می‌خواهم این کار را انجام دهم. تا آخر ... می خواهم اندام تناسلی ام را لیس بزنم!من می خواهم خروس را وارد کنم! ] تصمیمم را گرفتم و از خانه زدم بیرون.

واقعیتی که همسرم توسط پدرشوهر و برادر شوهرش در آغوش گرفته شد ... هانا هارونا

راستش...این مدت داشتم دیوونه میشدم...از شوهر عزیزم متاسفم اما...پدرشوهرم روز...برادر شوهرم شب. ..من...هر کاری میکنم نمیتونم دو نفری که بدنمو میخوان رد کنم.نتونستم...

تصمیم گرفتم در هفت روز مادر عزیزم را نابود کنم. 7 سال یه حس ممنوعه که تو دلم نگه داشتم.ناتسوکو کایاما

تمام خانواده را به مادرم می سپارم...او با پدرش که فقط کار می کند و رفتاری شبیه به رئیس بودن دارد و از مدت ها قبل با محبت زیادی از طرف مادرش بزرگ شده است، خاطرات خانوادگی ندارد.شاید برادر کوچکترم به پدرش شباهت داشت، انگار علاقه ای به امور خانوادگی ندارد.تنها متحد مادرم در خانواده من، من هستم و هنوز دیر نیست که به مادر مهمی مثل یک "زن" فکر کنم...و تصمیم گرفتم یک اقدام ممنوعه انجام دهم تا در هفته ای که پدر و برادرم نبودند رابطه ام با مادرم نزدیک تر و جدایی سخت تر شود.

من یک دایی در اتاق کودک هستم.مادرم در حال پردازش میل جنسی است.آپارتمان 2K فقط برای مادر و فرزند Pink Kazoku VOL.21 Rieko Hiraoka

درام فوق موضوعی مادر و کودک با محارم بالاخره وارد فصل سوم سریال شد.داستان زناشویی پسر عمو و مادر یائسه در اتاق بچه ها به اوج می رسد.مادر از شوهرش طلاق گرفت و با پسرش در یک آپارتمان پارچه ای روستایی زندگی کرد.مادر همچنان از شهوت پرستی برای پسرش دست برنداشت.یک چیز باعث شد پسرش مادرش را حبس کند و در واژن انزال کند...

سه روز بدون برادرمرکوردی که با چوب گوشتی غیر از برادرم به شدت نفس نفس می زد.مووجیری کانام

«تو نمی توانی لباسی بپوشی که دکلت را نشان دهد!» من نمی توانم برادرم را که تا به حال جای پدرم بوده، رد کنم و زندگی ام را همان طور که هست می گذرانم.در همین حین مادرم در بیمارستان بستری بود و برادرم چند روزی در بیمارستان بود تا از مادرم مراقبت کند.در مدتی که من نبودم، دوستان و معلمان برادرم که با برادرم قرار ملاقات گذاشته بودند، یکی پس از دیگری به ملاقات می آمدند.من برای اولین بار آلت تناسلی غیر از برادرم می شناسم و زنده تر از برادرم هستم...

وقتی می ترسیدم برای اولین بار دوست دختر داشته باشم... بارها و بارها با یک میل جنسی مانند میمون به خواهر براکون که تبدیل به یک میز تمرین جنسی شد، پایان دادم.مایوکی ایتو

اولین دوست دخترم... من نتوانستم قبل از کار دشوار فارغ التحصیلی از باکرگی جرات جمع کنم. "نمی خواهی با من رابطه جنسی داشته باشی؟" وقتی فهمیدم گوشه گیر شده ام، احساس فشار کردم، اما خواهرم که در کنترل سوتین مرا خیلی دوست داشت، گفت: "می خواهی سکس کنی؟ می ترسی؟ درست است؟" بوسه و چی ● همدستی... سینه های کرکی مالیده شده و فوراً نعوظ پیدا می کنند!درج خام در موقعیت دختر گاوچران همانطور که انجام شد! ?طاقت نیاوردم و طغیان کردم... قرار بود تمرینی باشه اما به رابطه جنسی با خواهرم گیر کردم...

زمانی که از شوهرم دور بودم، بارها توسط پدرشوهرم که مشتری بدی در روزهای سلامت زایمانم بود مورد تجاوز قرار گرفتم.نیکایدو یومه

رویایی که در آن معشوق از من خواستگاری می کند و مرا خوشحال می کند.اما حضور پدرشوهرش همه چیز را تغییر داد.من با پدرش که یکی از اعضای خانواده است آشنا شدم، اما آن مرد مهمان بود که یومه در روزهای دریهرو او را ممنوع کرد.این یک رویا بود که به پدرشوهرم اعتقاد داشتم که در حال تأمل در آب یکدیگر بودند، اما در نهایت شوهرم تهدید کرد که فاش می‌کند که در Deriheru کار می‌کنم و مرا مجبور به رابطه جنسی کرد.

خواهر بزرگتر من در حال شیردهی یانماما در نسخه لایو اکشن خانگی والدینش مینا کیتانو

FANZA / Doujin یک نسخه لایو اکشن از کمیک بسیار موفق DL می سازد!در سال دوم دانشگاه آزادانه در خانه پدر و مادرم زندگی می کردم، اما... خواهرم که پس از ازدواج خانه را ترک کرده بود، برای بزرگ کردن فرزندانش برگشت.میل جنسی من در بدن خواهر بزرگترم که مثل یک زن متاهل گوشتی شده است در آستانه از دست دادن کنترل است.یک روز تصمیم گرفتم در حالی که با خواهرم مشروب می خوردم، با نوری مشروب بخورم! ?مردان و زنانی که خارج از برچسب هستند نمی توانند فقط شیردهی را متوقف کنند و زنای جنسی را انجام دهند.یک کمیک دلگرم کننده با محارم کاملاً لایو اکشن با مینا کیتانو است! !

من فقط یک بار با مادرشوهرم دعوا کردم، اما بارها و بارها در زنای پدرشوهرش غرق می شدم... مینامی کوجیما

عروس مادرشوهرم خشن ... از صبح شوهرم مادرشوهر و همیشه طرف مادرشوهرم.تنها کسی که با من مهربان است پدرشوهرم است. «حتی نمی توانی از چاقوی آشپزخانه درست استفاده کنی؟» «فکر می کنم کی دوباره می توانم چهره نوه ام را ببینم.» «دوباره نمی توانم زباله ها را مرتب کنم!» سعی کردم پدرشوهرم را اغوا کنم.فکر می کردم می توانم در حس برتری غوطه ور شوم ... اما از شوهرم سازگارتر بودم و به وجد آمدم ... عاشق مرداب بی وفای خودم شدم و عاشق پدرشوهرم شدم . ...

داماد آزوسا یاگی به دنبال دخترهای بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

آزوسا که زندگی را با دختر و همسرش آغاز کرده بود، به تدریج زمان صرف شده با دامادش را افزایش داد زیرا همسر و دخترش هر دو مشغول بودند.یک روز که آن دو برای نوشیدن بیرون رفتند، آزوسا مورد حمله دامادش قرار گرفت و پس از آن، داماد شروع به هدف گرفتن سینه های بزرگ آزوسا در همه جا کرد.در ابتدا آزوسا مقاومت کرد، اما در نهایت به یک محرک غیرقابل جایگزین تبدیل شد.

داماد رین اوکای به دنبال تاریک‌های بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

شیر مادرشوهر خطرناک دینامیتی که داماد گرسنه مادر را دیوانه می کند! جمله "تو می توانی طوری از خودت مراقبت کنی که انگار مادر واقعی ات هستی" رابطه خطرناکی را به وجود آورد که در صورت معلوم شدن، خانواده را از بین می برد!با این حال، فرار داماد که تبدیل به یک حیوان جسمانی شده است متوقف نمی شود!Mappa SEX در اتاق نشیمن برای یک دم دستی مخفی در نزدیکی خانواده من!وقتی در وسط روز هستید، می توانید با یک ویبراتور کنترل از راه دور جوش بیاورید و وقتی خانواده در خواب هستند، می توانید لباس های زیر مزخرف بپوشید و به آنها تجاوز کنید!مادرشوهری که از همسرش بهتر است و یک کونزو که در حال حل و فصل روابط داخلی است!

داماد اری تاکیگاوا به دنبال دخترهای بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

من یک بسته از مادرشوهر بی جنس و ناامیدم، اری، دریافت کردم.وقتی با ترس بازش کردم، چیزی که داخلش بود یک لباس زیر وابسته به عشق شهوانی و یک ویبره بود.Eri بدون شک در نامه نوشته شده به عنوان مانیتور رایگان از آن استفاده می کند.با این حال، این در واقع تله ای بود که توسط هیدکی، داماد فرستاده شده بود که می خواست سینه های بزرگ اری را مال خود کند.هیدکی که در حال فیلمبرداری از موقعیت بود به بدن اری نزدیک می شود!

داماد ماکو اودا به دنبال تاریک های بزرگ بیش از حد زشت مادرشوهر است

با اینکه دختری متاهل دارد، مادرشوهرش ماکو هنوز در اوج زندگی اش به سر می برد.ماکو با الهام از یک زن و شوهر صمیمی، میل جنسی داشت، اما رابطه او با شوهرش از قبل سرد شده بود.چوب گوشت عصبانی داماد به ماکو نزدیک می شود که از چنین ناامیدی رنج می برد!هدف داماد بدن پخته ماکو و سینه های بزرگ وحشیانه است!ماکو که با شتاب هل داده شده و گرفتار دامادش شده، همچنان در خانواده اش پنهان می شود و در همدستی با دامادش غرق می شود.Cunnilingus در حمام، آموزش ویبراتور در اتاق نشیمن، و Cum shot واژن در اتاق خواب!دو نفری که همدیگر را دوست دارند و در تمام خانه همدیگر را دوست دارند، یک امر ممنوعه خانگی زاییده شهوت غیرقابل کنترل!

جفت گیری میکاکو اوشیما با همسر دخترش

من با مادرشوهر و همسرم زندگی می کنم.از یک نقطه به بعد نمی توانستم چشم از مادرشوهرم بردارم.مادرشوهری که در حین عرق ریختن به تنهایی از لذت لذت می برد.از زمانی که به طور تصادفی به آن شکل نگاه کردم.یک شب بعد از مدت ها همسرم برای اولین بار به من فشار آورد، اما من به دلیل خستگی نپذیرفتم.وقتی مادرشوهرم صحبت را شنید، اعتراف کردم که نمی توانم مادرشوهرم را از سرم بیرون کنم.مادرشوهرم اگر فقط برای امروز باشد، اگر فقط برای یک بار باشد، تمایل دارد سر به زیر به نظر برسد و دستم را می کشد...

تولد XNUMX سالگی مادرشوهر آساکو کیتاموری که به داماد اجازه می دهد تا داخل شود

وقتی به دامادم فکر می کنم بدنم درد می کند.فکر میکردم زن بدجنسی نیستم...وقتی دخترم ازدواج کرد و دامادم به خانه ام آمد هرگز فکر نمی کردم که با دامادم چنین رابطه ای داشته باشم.روزهایم را شلخته می گذراندم، شوهر و دخترم با دامادم شیرین بودند و من فقط به دامادم سرزنش می کردم.وقتی از دخترم پرسیدم آیا بچه دار نمی شود نظرم تغییر کرد.دختر گفت که نمی خواهد با دامادش بازی کند.فکر می کردم دخترم اینطوری شده چون دامادم قوی نیست.بنابراین من دامادم را سرزنش کردم و خواستم که او زندگی تنبل خود را تغییر دهد.سپس دامادم به من حمله کرد.من مقاومت کردم، اما او را به شدت گرفتند و خمیر کردند، لباس‌هایم را از تنم درآوردند و چیز سفت شده را داخل من هل دادند.دامادم بارها و بارها با چوب داغ به من زد چون با عصبانیت و تعجب کاری از دستم بر نمی آمد.دامادم چوبی را بیرون آورد و به الاغم شلیک کرد و رفت.من برای اولین بار بعد از مدت ها از این عمل مبهوت شدم و فکر کردم که می خواهم به جای عصبانیت از دامادم، اوج را که از درون بیرون زده شده است بچشم.چند روز بعد دخترم بیرون رفت و گفت که می خواهد خرید کند.وقتی داماد غسل می کند، به حمام می رود.طاقت نیاوردم و دنبال دامادم رفتم.دیدم پایین تنه ام درد می کند و به طرز شرم آور خیس شده است.وقتی وارد حموم شدم دامادم تعجب کرد اما چشمانش خندان بود.فاق داماد که من را برهنه دید کم کم بزرگ می شود.من همه دامادم را می خواستم و داشتم می مکیدم.و همزمان با چشیدن پرتاب داخل به اوج رسیده است.هر بار که آلت تناسلی داماد می‌تپید، لذتی دلپذیر بارها و بارها سرازیر می‌شد.و وقتی شوهر و دخترم کنارم نیستند، از ملاقات با دامادم لذت می برم...

اویاکودون گل آلود تند و زننده در حال رقابت برای چوب بی نظیر داماد یومی کازاما، سایاکا نارومی

[نبرد شلخته باستی مادر و دختر! !برای جی-پوی بی نظیر داماد رقابت کنید تا زمانی که میل جنسی تمام شود] دختری که معمولا مهربان است اما با شوهری که جنسیتش خیلی شدید است ازدواج کرده است: سایاکا.مادرم که اتفاقی به آن نگاه کرد: یومی.با نگاه کردن به جی پو، میل جنسی که ناامید شده بود منفجر شد و نیمفومانیا بیدار شد.وقتی دامادم را با یک لباس زیر فحشا اغوا می‌کنم و یک چوب بی‌نظیر می‌خورم، دخترم نیز با اروکوس مقصر شیر است.در انتها داماد نیشگون می گیرد و آمیزش شاخی اوج می گیرد! !

بعد از مصرف یک آفرودیزیاک، حساسیت او 100 برابر بیشتر شده است.

کوجی هنوز عاشقانه عاشق همسرش چیساتو است، اما اخیراً نتوانسته است نعوظ خوبی داشته باشد و شروع به بی تاب شدن کرده است.کوجی، که نمی‌خواهد توسط سنری رها شود، تصمیم خود را می‌گیرد و تصمیم می‌گیرد به یک داروی غرایز جنسی تکیه کند.با این حال، زمانی که کوجی غایب بود، چیساتو و پسرش به طور تصادفی یک نوشیدنی تقویت‌کننده جنسی مصرف کردند.پشت واژن که با اینکه لمس نمی شود شروع به گزگز می کند و چوب گوشتی که در آسمان بلند می شود.این دو به تدریج وارد یک رابطه ممنوعه می شوند، زیرا گرمای موجود در بدن آنها را فرا می گیرد.

وسوسه دختر عروسم (میا) زمزمه کردن زن در حالت بالا من به لعنتی ادامه می دهم تا زمانی که تبدیل به یک احمق شدم ... میا ناناساوا

[هرچی بدتر باشه بهتر] [لذت غیر اخلاقی] عروسم میا دختر کثیفیه و خونش هم که وصل نباشه نمیتونه بابا بشه!نه!من آنقدر هیجان زده هستم که فکر می کنم ... "هی ... من تنهام چون امروز مامان ندارم ..." زمزمه زمزمه میا وسوسه ی زمزمه ای فوراً دلیلش را فرو ریخت! «تو از مامان بهتر می زنی!» «چرا داخلش نمی گذاری؟ یک بار دیگر!» الاغش را تکان داد و باسنش را به طرز ناشایستی تکان داد.من طاقت ندارم! !!

زندگی جنسی ناشایست عمو و بیوه در اتاق کودکان فصل XNUMX نانائو ناکانو

مادرشوهری زیبا و تنومند که پسر گوشه گیر خود را که برای شوهرش مخفی است مورد پردازش جنسی قرار می داد.با این حال، آخرین خط هرگز رد نشد، اما شبی که همسرش مرد، نانائو که بیوه شد، توسط پسر فراری اش در مقابل پرتره متوفی به چوب گوشتی که کاملاً نصب شده بود انداخته شد.از آن شب به بعد، آن دو مثل هر روز ادامه می دهند و در نهایت...

دو پسر که در اتاق بچه ها مرتب هستند و مادرشان رین مسئول پردازش جنسی است.رین اوکای

کی دنده ها دیوانه شدند...؟ده سال پیش، زمانی که با شوهرم ازدواج کردم، برادر بزرگترم تاتسویا و برادر کوچکترم کازویا فرزندانی خوش اخلاق و اجتماعی بودند.با این حال، پس از اینکه برادر بزرگترش در امتحانات مردود شد، او شروع به کناره گیری در خانه کرد و برادر کوچکترش کازویا به تدریج تاریک و تحریف شد.و یک روز، کازویا-کون با چشمان تیره و کدر از من درخواست کرد که برای جنسی رفتار کنم.سعی کردم به او دلداری بدهم که نمی دانست اگر اینطور ادامه ندهد چه اتفاقی می افتد، اما برادرم تاتسویا کان مرا دید.

بچه بدون نوه اگر می خواهی به سالمندان احترام بگذاری به من پول بده!چیزورو ایوازاکی

امروز روز احترام به سالمندان است، روزی برای احترام به سالمندان و جشن گرفتن طول عمر آنها.در خانواده ایوازاکی، نوه ها دور خواهر چیزورو، چیهایا، که با او زندگی می کند، جمع شدند و طول عمر او را جشن گرفتند.چیزورو که نوه نداره در تماشای چنین موقعیت آرامی نمیتونه نفرین نکنه... "اگه میخوای به بزرگترها احترام بذاری به من پول بده!"که چیزورو تنهاست...و نوه های چیهایا یکی پس از دیگری به چیزورو کلمات گرم می گویند...

اری کوراموتو زندانی جسد نوه اش شد

او در کودکی مادرش را از دست داد و پدرش برای کار به سراسر ژاپن رفت.در توکیو به دانشگاه رفتم، تنها زندگی را شروع کردم و امروز برای اولین بار بعد از مدتی به خانه مادربزرگم برگشتم. ایری که سه سال پیش پس از فوت پدربزرگش تنها زندگی می کرد، از سن خود ناامید بود.چنین دو نفر پس از یک غیبت طولانی از سر گرفتند.اری ناامید جسد نوه اش رنتارو را می گیرد...

روزهای محارم با مادرم در خانه پدر و مادرم جایی که تمام خانواده لانه را ترک کردند.ماکی تومودا

دای کوچکترین از سه خواهر و برادر است.از منظر مادرش مکی، او این تصور را داشت که کودکی راحت است، اما...یک بهار، دو برادر بزرگترش شغلی پیدا کردند و تنها زندگی کردند و پدرش را از خانه بیرون کردند.زمانی که خانه پر جنب و جوش او ناگهان ساکت می شود، مکی احساس از دست دادن می کند.دای با دیدن مادرش چنین احساس تنهایی و ناامیدی می کند و سعی می کند محبت مادرش را که تا به حال نتوانسته بود در انحصار خود درآورد، به دست آورد.

جوان که بودم با خاله غسل ​​می کردم و دوباره غسل ​​می کردم.آکاری میتانی

خیلی وقت پیش خاله شوری که با هم حمام می کردند به دلیل طلاق از شوهرش از خارج برگشت.خاله من بچه بودم باهاش ​​بازی میکرد و به نظرم قشنگه و خوشم اومد.و روزی که عمه ام به خانه ام آمد، وقتی داشتم غسل می کردم، ناگهان عمه مثل قدیم وارد دستشویی شد.وقتی عمه ام را برهنه دیدم نتوانستم هیجانم را پنهان کنم و نعوظ گرفتم.امتیاز آزمایشی رایگان برای اولین بار!

من مخفیانه مادرش را لعنت می کنم ... اری تاکیگاوا

جیبون با او که نیم سال است با او رابطه برقرار کرده است، اوقات خوشی را سپری می کند، اما در واقع مخفیانه با مادرش رابطه جنسی داشته است.نمی دانم آیا آغاز همه چیز درست قبل از شانس انسان بوده است...مادری زیبا با مهربانی از جیبون استقبال کرد و در زمانی که او نبود به دیدارش رفت.در حالی که داشتیم تنها می گذروندیم یه جورایی خارش داره اما هم جیبون هم مامان کم کم زن و مرد شد... جفت ممنوع بدون گفتن...

شب قبل از عروسی پسرم مادرم زن شد.ناتسوکو کایاما

پسر ناتسوکو، کوسوکه، که ناتسوکو او را به تنهایی بزرگ کرد، بالاخره تصمیم گرفت با او ازدواج کند.با این حال، کوسوکه که تحسین پنهانی مادرش را داشت، تا آخر نتوانست این احساس را از خود دور کند...شب قبل از عروسی، کوسوکه که نگران زندگی جدیدش است، آخرین درس خود را به پسرش می دهد و می گوید: "من فقط می خواهم شما دو نفر خوشحال باشید...".کوسوکه که بارها اوج عشق بی قید و شرط را تجربه کرده است، همچنان لذتی را که برای اولین بار احساس می کند تجربه می کند و همچنان هیجان شدیدی را تجربه می کند.و مادر و فرزندی که به لذت حرام دست زدند در گرداب آرزوها گرفتار شده اند.

مادرشوهر زیبای خانه ما چییوکو کاواباتا

چییوکو پس از مرگ همسرش زندگی با دختر و همسرش را آغاز کرد.با دامادش رابطه خوبی داشت و در روزهای آرامش خوشحال بود.با این حال، برای چیوکو، که هنوز به عنوان یک زن فعال است، تنهایی دوران بازنشستگی او غیرقابل تحمل بود.خودارضایی روتین روزانه فقط رادیکال بودن را افزایش می دهد.آنقدر غرق در آن بودم که حتی متوجه نشدم دامادم دارد نگاه می کند.من یه چوب گوشت میخوام چون فرقی نمیکنه کی باشه.با در نظر گرفتن این موضوع، ظاهر براق چییوکو و افراط در انانیسم، دامادش را چنان مجذوب خود می‌کند که او را به بی‌وفایی خیانت می‌کشاند.